دنيا تَلافي خونهاِ. دنيا، تلافيخانه است. دنيا محل تلافي كردن خوبيها، بديها و قصاص است. ***و دنيا پا نهادِش آخِرش رفت. به دنيا آمد و در پايان…
دنيا تَلافي خونهاِ.
دنيا، تلافيخانه است.
دنيا محل تلافي كردن خوبيها، بديها و قصاص است.
***
و دنيا پا نهادِش آخِرش رفت.
به دنيا آمد و در پايان ناكام رفت.
يعني كامي از دنيا نديد و در جواني از دنيا رفت.
***
دنيا دُمُش دِرازه (كنايه است)
دنيا، دمش دراز است.
كنايه از اين است كه به مرور زمان خوبيها را جبران ميتوان كرد.
وقتي كه بلافاصله فرصت جبران فراهم نشود اين جمله را ميگويند.
***
دنيا و يَك كَشي تَموم نابو (اصطلاحي است)
دنيا به يكباره به پايان نميرسد.
در معني: وقتي كه قسمتي از خوبيهاي ديگران را جبران كني و به طرف، بفهماني كه گوشهاي از محبتهاي تو را جبران كردهام و باز هم فرصت پيدا خواهم كرد كه محبت را جبران نمايم.
وقتي كه محبت و هداياي ديگران در قبال هدايا و محبت تو، بيشتر باشد و شرمندگي خود را با اين جمله ابراز نمايي.
***
اَدنيا اُندِم و دنيا اُمنِبينا. (به دنيا آمدم ولي دنيا را نديدم)
وقتي كه كسي از دنيا، خوشي و موفقيت و لذت برده باشد و بيشتر رنج و درد و مصيبت و ناكامي و شكست را تجربه كرده باشد.
***
مَه مَز دنيا چِدَئه
من وقت از دنيا رفتنم است.
ديگه از من گذشته .
براي من كه گذشت و وقت مردنم است .
يعني شما از زندگي خود لذت ببريد.
برعكس اين ضربالمثل نيز هست كه ميگويند: مه مز دنيا اندئه يعني من اول جوانيام است و بايد از دنيا، كام بگيرم.
***
كَيف دنيا اَكِردايي
(كَيف دنيا را ميكند)
دنيا به كامش است خوشيهاي دنيا براي اوست.
***
دنيا اَمَه آدَ اِش هم اُمنَووّي.
دنيا را هم اگر به من بدهي نميخواهم.
قانع بودن افراد به آنچه دارند افرادي كه زياده خواه نيستند . افرادي كه دنيا طلب نيستند.
***
و دنيا عوض اُشنا كُنِم
چيز يا فردي كه براي ديگري باارزشتر از دنيا است و طرف نخواهد آن را با دنيا عوض كند.
***
مه دنيا و پَهناش، مَه نَظر نِدا
من دنيا را با همه وسعتش، به چشمم نميآيد.
افرادي كه به كم، قانع نيستند وقتي كسي پيشرفتي داشته باشد و حس كني ديگري از اين موضوع ناراحت شد و حسادت ميكند اگر متوجه شود كه پي به حسادت او بردهايد ميگويد من دنيا با همه بزرگي و وسعتش برايم چيزي نيست چه رسد به پيشرفت كوچك تو.
در واقع شخص حسود براي مخفي كردن ناراحتي حاصل از حسادتش، اين جمله را ميگويد.
***
مَه دنيا كُهنه اُمواكِردِه.
من دنيا را كهنه كردهام.
يعني من تجربيات زيادي را از دنيا به دست آوردهام.
وقتي شخص بيتجربهاي به فرد با كفايت و باتجربه، بگويد كه من بهتر از تو ميفهمم و او را نادان فرض كنه.
***
اَگه دنيا آو بُبوئه، نادو
اگر دنيا را آب ببرد، نميفهمد.
كسي كه نسبت به اطرافش بيخبر باشد يعني دنبال تجسس و كسب اطلاعات نباشد.
***
دِگَه دنيا شِه، چو تَشا كِردَه؟
ديگه دنيا اين چنين است، چه كار ميتواني بكني؟
نميتواني با زندگي بجنگي كه چرا مقدرات و سرنوشت تو بهتر از اين نيست.
***
دنيا ديدن، بِه از ناديدَنه
دنيا ديدن بهتر است از نديدن آن.
درمورد اهميت دادن به ديد و بازديد، مسافرت و اين كه هرجا دعوت شدي، بهتر است بروي و با ديگران معاشرت و ديدار و گفتگو داشته باشي.