درد خدا، شكر خدادردي كه از طرف خداست، بايد شكر خدا را به جاي آورد. *** درد و دَوا شُگُتهدرد و درمان گفتهاند يعني درد و بيماري را دست كم…
درد خدا، شكر خدا
دردي كه از طرف خداست، بايد شكر خدا را به جاي آورد.
***
درد و دَوا شُگُته
درد و درمان گفتهاند يعني درد و بيماري را دست كم نگيريد چون با دارو، درد، درمان ميشود.
***
درد، چُنه كوه دا، چُنه مو اَچو
درد و بيماري، يكبارگي همچون سنگيني كوه تو را مبتلا ميكند ولي يواش يواش مثل مو از بدن خارج ميشود.
***
درد، اَلوئه سِرَه اُنِس، جار بِكَش
درد و بيماري را بايد ابراز كني تا به درمان آن كمك شود.
***
دردِ خو دون و كَس نَدون اُمِه
دردي دارم كه خودم ميدانم و هيچ كس از آن باخبر نيست.
مرا دردي است اندر دل، اگر گويم زبان سوزد
وگر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد
***
درد بيدَوا تَتِكت بيا
نفريني است، درد بي دوا بگيري.
***
دَرد و بَلات واسَهاِم
دعايي است، درد و بلايت را من بردارم من به درد و بلاي تو مبتلا شوم.
***
گوشت درد گوشت اَكُن
خويشاوند درد خويشاوند را حس ميكند و ميفهمد، نه غريبه.
***
خُشا دردي كه درمونش تو اِسِّش
درد عاشقي كه درمانش وصال معشوق است.
***
درد اَما، صَداش ني
بعضي از افراد كه از بيماري خود، گله و شكايتي ندارند و آن را در همه جا بروز نميدهند.
برخلاف افرادي كه يك بيماري كوچك را آنقدر بزرگ جلوه ميدهند كه دل مردم برايشان به رحم آيد.
***
درد مَه، يكي و دوتا ني
اگر دردم يكي بودي، چه بود.
***
درد، مُوا دِل چو
وقتي چيزي را از دست بدهي غم از دست دادن آن، دلت را به درد آورد همچنين ناراحتي پس از دعوا كردن با كسي (مثلاً يك قطعه طلا را گم كني يا يك ظرف زينتي باارزش را بشكني و…)
***
سِرِ بيدرد، اَبالِشت نانِسِن
سري كه درد نميكند، دستمال نميبندند.
***
كك شوك اُت بِگِره، درد بَريكو اُت بِگِره
نفريني است (سياه سرفه و درد لاغر شدن بگيري)
***
دردُم از خويشِ نِه از بيشِ
ناراحتي من از طرف كساني كه از آنها انتظار نداشتم يعني خويشاوند است نه از زيادي بودن آن.
***
درد و بَلات پَر بِزِن
اَجون كَفتر بِزِن
هرچي زياد وابو
اجونِ دشمن بِزِن
دعايي است براي برطرف شدن بيماري كسي .
بيشتر براي كودكان بيمار ميخوانند.