دیدن و شنیدن صدای سقوط آرش از ارتفاع ۶ متری، فروشندگان پاساژ سیمرغ گراش را با احتمال بدترین اتفاق، شوکه کرد، اما آرش با کمترین آسیب حادثه را پشت سر…
دیدن و شنیدن صدای سقوط آرش از ارتفاع ۶ متری، فروشندگان پاساژ سیمرغ گراش را با احتمال بدترین اتفاق، شوکه کرد، اما آرش با کمترین آسیب حادثه را پشت سر گذاشت.
به گزارش میلاد لارستان به نقل از هفتبرکه، ساعت ۱۹، پنجشنبه بیستم بهمن ماه، آرش صفری، ۸ ساله در کنار نردهها در طبقهی اول ساختمان سیمرغ مشغول بازی است و مادرش زهره اکبری که در یکی از بوتیکهای پاساژ شاغل است مشغول رسیدگی به کارهایش است که ناگهان صدای سقوطی را میشنود.
بقیه ماجرا را از زبان او بشنوید:
«صدای وحشتناک افتادن را شنیدم و بعد صدای همکارم که داد میزد؛ «زهره، برو که بچهات افتاد.» از بالای نردهها پایین را نگاه کردم آرش را دیدم که روی یک دست در طبقه همکف افتاده بود، بالای سرش که رسیدم چشمانش بسته بود.
پاساژ غلغله بود همه میخواستند کمک کنند، همکارانم به اورژانس زنگ زدند اما قبل از رسیدن اورژانس آرش چشمانش را باز کرد. همکارانم برای سنجیدن سطح هوشیاریش از او سوال میپرسیدند. حالش خوب بود، من را شناخت و ظاهرا سالم بود. اما همه منتظر اورژانس بودیم که متخصصان مطمئنمان کنند، مشکلی ندارد.»
«اورژانس رسید و او را به بیمارستان رساندیم. به جز شکستگی دو جای دست چپش، آزمایش و سیتی اسکنش خوب بود. دکترها گفتند باید ۶ ساعت در بیمارستان تحت نظر باشد. اما خدا را شکر مطمئن شدیم که این ماجرا به خیر گذشت.»
«این اولین باری نبود که آرش را با خودم به محل کارم میبردم آرش بیشتر اوقات با من است. یکی از همکارانم تعریف میکرد آن روز دیدم آرش دست به نردهها گرفته و بپر بپر میکند و هر لحظه سرعت جهشش بیشتر میشود و یک دفعهای از روی نردهها معلق زد و افتاد پایین.»
«البته این حادثه به جز مصدومیت پسرم تلفات دیگری هم داشت، شوکه شدن چند نفر از همکارانم در طبقه اول و طبقه همکف که لحظه سقوط را دیده بودند باعث غش و ضعفشان شده بود اما به هر حال شانس زندگی دوباره برای آرش به کام همهی اهالی پاساژ، شیرین آمد و من باز هم خدا را شاکرم.»
ف ۱۱۰