شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۷:۵۴ق.ظ
::آخرین مطلب 8 ساعت پیش | افراد آنلاین: 16

«طنز اجتماعی»/ قیصریه؛ شاهکارِ تو دل خرابه‌ها!

    میلاد لارستان: «یونسکو بیا ببین، ما خودمون عجایب دنیای هشتمیم!» قیصریه، دلِ تاریخ لاره. راهروهای مسقّفش، گنبدِ خوشگل‌خانش، نقاشی‌های سده‌های پیشش، ناله‌ی سنگ‌فرشش وقتی پاتُ می‌ذاری روش… همه…

 

 

میلاد لارستان: «یونسکو بیا ببین، ما خودمون عجایب دنیای هشتمیم!»

قیصریه، دلِ تاریخ لاره. راهروهای مسقّفش، گنبدِ خوشگل‌خانش، نقاشی‌های سده‌های پیشش، ناله‌ی سنگ‌فرشش وقتی پاتُ می‌ذاری روش… همه می‌گن: «ما هنوز زنده‌ایم! فقط یه دستی به سر و رومون بکشید.» ولی خب، ما این وسط گفتیم: «زنده‌ای؟ خب فعلاً یه کابل برق ازت رد کنیم، بعداً میایم باهات صحبت می‌کنیم!»

یونسکو چی می‌گه؟ ما چی کار می‌کنیم؟

یونسکو اومده می‌گه عزیز جان، یه اثر تاریخی باید اصالتش حفظ شه، اطرافش حریم داشته باشه، دخل و تصرف نشه، سیمانی، نیسانی، بانکی چیزی جلوش سبز نشه.

ما اینجا گفتیم: باشه. بعد رفتیم درست چسبیده به بازار، بانک ساختیم، اونم با ارتفاعی که وقتی رو گنبد قیصریه وایسی، پنجره‌ی طبقه دومش می‌خوره تو شقیقت!

حالا ظاهر بازار؟ واویلا!

از بیرون نگاه کنی، فکر می‌کنی یه بازار تاریخیه وسط بمب‌باران. دورتادورش یا خرابه‌ست، یا زمین ول‌شده‌س، یا مغازه‌هایی که با «سلیقه شخصی» طراحی شدن. یکی سردرش کاشیه، یکی دیگه بنرش نوشته «حراج دم عید – داخل گنجه هم جنس هست»

سیم‌کشی برق؟ طوری پیچ در پیچ شده روی دیوارها که گمون می‌کنی اثر هنری سبک پست‌مدرنه.

تا چند سال پیش اگه می‌خواستی از وسط بازار رد شی، دست بچه‌تو می‌گرفتی که گم نشه. حالا باید از وسط اجناس مغازه‌دار رد شی، تازه اگه نخوری به کولر یا ویترین یا شاخه چوب‌لباسی‌شون!

طبقه دوم بعضی مغازه‌ها که قبلاً محفل اهل دل و قهوه خونه بوده، الان شده انبار گونی و جعبه و یه موتور یخچال خراب که صاحبش می‌گه: «بذار بمونه شاید یه روز به درد خورد!» (به درد چی؟ خدا می‌دونه!)

اداره میراث؟

والا بیشتر میراثشون حرفِ قشنگه!

نمی‌گیم نمی‌خوان، می‌خوان… ولی انگار یا بودجه ندارن، یا اختیار ندارن، یا هردوش با هم. اگه یکی بیاد و یه دیوار بکشه رو ستون صفویه، اداره میراث فرداش میاد یه اخطار خشک و خالی می‌چسبونه که باد هم می‌بردش!

قیصریه این‌همه سال وایساده، ولی معلوم نیست تا چند سال دیگه می‌تونه وایسه، با این‌همه دست‌درازی!

راهکار؟

خود مردم،با کمک یه هیئت امنای کاربلد.

باید یه هیئت امنا درست شه، نه فقط با حکم و قاب عکس، بلکه با قدرت، اختیار، بودجه، ضمانت اجرا.

همکاری میراث فرهنگی باشه، نظارت شهرداری باشه، ولی مهم‌تر از همه همت و غیرت خود کاسب‌ها و اهالی بازار و اطرافشه.

چرا؟ چون قیصریه فقط یه بازار نیست؛ قیصریه هویت شهر لاره، سند افتخار ماست، باید همه‌مون غیرت کنیم پای حفظش وایسیم.

اگه بازار قیصریه ثبت جهانی نشه، تقصیر یونسکو نیست، تقصیر ماست که داریم شاهکار تاریخی‌مونو با دست خودمون، کم‌کم تبدیل می‌کنیم به انباری شلوغ با سیم‌کشی آزاد!

و قص علی هذا…..

نگارنده: حمیدرضا پریدار

 

نوشته شده در تاریخ:شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۷:۲۴ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

1 Responses to “«طنز اجتماعی»/ قیصریه؛ شاهکارِ تو دل خرابه‌ها!”

  1. ناشناس گفت:

    سلام و درود خدا بر اقاي حميد رضا پريدار نگارنده كه طنز اجتماعي بازار قيصريه بسيار خوب بيان نمودند .ايكاش چند نفر مثل ايشان در لار داشتيم كه اينگونه مسولين را به چالش بكشند و شما اصحاب رسانه نقش مهمي در وصول مطالبات مردمي داريد .

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین