یکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۰۲ق.ظ
::آخرین مطلب 5 ساعت پیش | افراد آنلاین: 3

سخنان بسیار مهم پناهیان در دیدار رهبری

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان مشاور عالی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در شب تاسوعای حسینی، در مراسم سوگواری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام که با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در…

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان مشاور عالی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در شب تاسوعای حسینی، در مراسم سوگواری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام که با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در

حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد به ایراد سخنرانی بسیار مهمی پرداخت که بخشی از آن به شرح زیر است:

۱) زینب(س) می‌خواهد بگوید: کسی حسین(ع) را کشت که ما از او چشم یاری داشتیم

زینب کبری(س) بانویی است که عقیلۀ بنی‌هاشم نامیده شده است. بانویی که امام سجاد(ع) می‌فرماید: ای عمه‌جان! تو «عالمۀ غیرمعلمه» هستی؛ یعنی بدون اینکه معلم بخواهی واقعاً عالم هستی.

حضرت زینب(س) در لحظه‌های حساس عاشورا برمی‌گردد و می‌فرماید: «عمر سعد! تو ایستاده‌ای و دارند حسین را می‌کشند؟»( وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَیْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ وَیْحَکَ یَا عُمَرُ أَ یُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟!؛ ارشاد مفید/۲/۱۱۲)  -این کلام حضرت زینب(س) چه چیزی را نشان می‌دهد؟- یا ایشان باید خبر نداشته باشد که اوضاع از چه قرار است؟ که این را اصلاً نمی‌شود پذیرفت. یا اگر خبر دارد، این سؤال پیش می‌آید که عمر سعد، خودش فرماندۀ قاتلین است؛ پس شما چرا از او چشم یاری دارید؟ چرا از او چنین سئوالی را می‌پرسی؟ یا حتماً عقیلۀ بنی‌هاشم خواسته است-با این کلام- یک پیغامی بدهد و آن پیغام این است: «کسی حسین ما را کشت که ما از او چشم یاری داشتیم.»

واقعاً یک آدمی این‌قدر می‌تواند این‌قدر رذل بشود؟ اگر کربلا را در پروندۀ اعتقادات خودتان بگذارید، کربلا به شما می‌گوید: بله، کسی می‌تواند تا این‌حدّ رذل بشود.

خوش‌باور به کسی می‌گویند که هر دو را باور کند – خوش‌باور نه به معنای بدِ کلمه، بلکه به معنای آدم سلیم النفس و آدمی که مانعی برای ایمان در مراتب عالی ندارد- وقتی که به او می‌گویند: اباالفضل العبّاس(ع) مقامی دارد که شهدا به او غبطه می‌خورند، این را عمیقاً باور کند. و وقتی که می‌گویند: لعنت خدا و نفرین خدا تا ابد به قاتلین اباعبدالله الحسین(ع) خواهد بود و اینها چنین انسان‌های رذلی هستند، اگر برگشت و شناسنامۀ قبلی آنها را مطالعه کرد، این را هم باور کند.

۲) باور «دشمن» برای جامعۀ دینی یک مقولۀ بسیار ضروری است/ کسانی که افکار عمومی را طوری سوق دهند که مردم وجود دشمن را احساس نکنند، خائنند

در بین باور آدم‌های بد «باور دشمن» برای جامعۀ دینی یک مقولۀ بسیار ضروری است. اینکه بدانیم دشمنان ما چه موجوداتی هستند!  بگذارید در بین همۀ سفارش‌هایی که به ما رسیده لااقل من این سفارش را از پیامبر گرامی اسلام(ص) برای شما بخوانم. می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ أَعْقَلَ‏ النَّاسِ‏ عَبْدٌ عَرَفَ‏ رَبَّهُ‏ فَأَطَاعَه‏؛ عاقل‌ترین مردم کسی است که خدای خود را بشناسد و اطاعت کند؛ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ؛ دشمن خود را بشناسد و او را معصیت کند»(اعلام الدین/۳۳۷) این دشمن می‌تواند از نفس شروع شود تا ابلیس و دشمنانی که تابع ابلیس هستند و اطراف ما هستند. بالاخره انسان دشمن دارد.

کسانی که می‌خواهند جامعه را به گونه‌ای بار بیاورند و افکار عمومی را به گونه‌ای سوق دهند که مردم احساس نکنند دشمنی کینه‌توز، رذل و در نهایت پستی و بی‌شرفی در اطراف آنها وجود دارد، اینها خائنین به مردم هستند، فکر نکنید که اینها یک آدم‌های خاکشیر مزاجِ صلح‌طلبِ آرام هستند.

شخصیت‌های تاریخی از این دست سراغ داریم که چه خیانت‌های بی‌نظیر و عجیب و غریبی به اسلام کرده‌اند! هیچ‌وقت نباید جامعه را در خواب خرگوشی فرو برد و طوری رفتار کرد که اینها دشمن ندارند.

البته این حرف‌ها الان دیگر دقیقۀ نودش است! اگر سال بعد دیگر کسی از این حرف‌ها بزند، به او می‌گویند: «دیگر نمی‌خواست این حرف را بگویی چون دیگر معلوم است!» امسال هم که من دارم این حرف را می‌زنم، اصلاً نیازی نیست. چه کسی است که رذالت‌های دشمنان را نبیند؟ این آمریکا و انگلیس و صهیونیست‌ها از زمان حضرت امام(ره) رذالت‌شان بیشتر نشده است؟ جنایت‌شان بیشتر نشده است؟

۳) مؤمنی که دشمن از او وحشت نکند یا ساده‌لوح است یا بیماردل/ابوموسی اشعری؛ یک نمونۀ تاریخی برای آدم ساده‌لوح

مؤمنی که دشمن از او وحشت نکند یا ساده است یا بیمار. اگر بخواهم نمونۀ آدم ساده در تاریخ مثال بزنم، ابوموسی اشعری را مثال می‌زنم. سادگی‌اش را هم از یکی از اشارات امیرالمؤمنین علی(ع) به ایشان گرفته‌ام و الّا جلوتر می‌رفتم و می‌گفتم او بیمار است و البته بعضی از بیماری‌ها را هم داشت. اما حالا دیگر علی‌الظاهر می‌گوییم ساده بود. این حسن ظن است که آدم‌ها به کسانی که شل و ول هستند بگویند «ساده» و این را در ادبیات سیاسی حضرت امام(ره) می‌بینید. یکی دو تا از کلمات حضرت امام(ره) را در این‌باره آورده‌ام که با هم مرور کنیم.

امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری فرمود: به چیزی که نمی‌فهمی و نمی‌شناسی دخالت نکن. مواظب باش! تو در جایگاه رفته‌ای که همۀ آدم‌های شرّ دارند به سمت تو می‌آیند. مواظب باش از مسیر خودت کج نشوی!(فَدَعْ مَا لَا تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السَّوْءِ؛ نهج‌البلاغه/نامه ۷۸) و شما ببینید ابوموسی اشعری چه بلایی بر سر جامعه آورد.

می‌دانید ابوموسی اشعری چگونه وجاهت پیدا کرده بود؟ چگونه وجاهت پیدا کرده بود که به واسطۀ آن وجاهت، در جریان حکمیت به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل شد؟ من از جوان‌ها خواهش می‌کنم ماجرای صفین را مطالعه کنند.

ماجرای صفین و مقدمات و ملحقاتش واقعاً غوغاست! در کتاب «فروغ ولایت» دربارۀ زندگی امیرالمؤمنین علی(ع) حضرت آیت‌الله سبحانی -خدا حفظ‌شان کند- نیز مفصل نوشته‌اند، این بخشش را هم بروید مطالعه کنید. آدم اگر می‌خواهد یک شخصیت ساده در تاریخ نگاه کند، همین ابوموسی اشعری را ببیند.

۴) نیازی نیست این حرف‌ها را در فضای سیاسی جامعه بیاوریم/کافی است همه ابوموسی اشعری را بشناسند

ما اصلاً نیازی نیست این حرف‌ها را در فضای سیاسی جامعه بیاوریم. اینها یک جورهایی کار را به بداخلاقی می‌کشد. فقط اگر همه ابوموسی اشعری را بشناسند، هر آدمی که یک ذره تمایلات «ابوموسی‌اشعری‌منشانه» دارد خودش خودش را حذف می‌کند. مگر زمان امام زمان(عج) دنیا چگونه اداره می‌شود؟ این‌قدر حق آشکار است که اگر کسی باطل باشد، خودش می‌رود. چون می‌گوید الان ما اگر حرف بزنیم می‌فهمند و لو می‌رویم! تو را به‌خدا ول‌مان کن! یعنی دچار خودسانسوری خواهد شد. گفت «چوب را بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند»

ان‌شاءالله ما «ابوموسی‌اشعری‌مَسلَک» در جامعۀمان نداشته باشیم و نباید داشته باشیم ولی این معرفت‌ها را خدا برای ما گذاشته است. آدم ساده‌ای که عمروعاص این‌قدر راحت او را فریبش دارد.

۵) اشعث نمونۀ یک آدم بیماردل بود که میل به دشمن داشت

و آدم بیماری که میل به دشمن دارد، شخصیتی است به نام اشعث. چقدر این انسان پلید برای ابلیس پربرکت بود! خودش-آخر سر- در قتل امیرالمؤمنین(ع) دست داشت و دخترش در قتل امام حسن مجتبی(ع) دست داشت و پسرش در قتل اباعبدالله الحسین(ع) دست داشت. (امام صادق(ع): إِنَّ الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ شَرِکَ فِی دَمِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ ابْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ الْحَسَنَ ع وَ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فِی دَمِ الْحُسَیْنِ ع‏؛ کافی/۸/۱۶۷)

حالا بگذارید یک کمی از اشعث بگویم؛ بد نیست. این اشعث از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی(ع) بود. اشعث یک خاصیتی داشت؛ تا امیرالمؤمنین علی(ع) می‌آمد کار معاویه را تمام کند او می‌آمد و کنترل می‌کرد. اصلاً بعضی‌ها می‌گویند، شاید جاسوس بوده است. می‌آمد با یک حرف‌هایی کار را خراب می‌کرد. خدا شاهد است این‌قدر حرف‌های قشنگ‌قشنگی می‌زد که آدم تعجب می‌کند! یعنی ما طلبه‌ها باید سخنرانی کردن را از او یاد بگیریم! مثلاً این‌طوری می‌گفت: «ای خدا! تو شاهد هستی من صلاح این مردم را می‌خواهم! من در شُرُف مرگ هستم و من دیگر دنبال زندگی و این حرف‌ها نیستم، من از جهاد نمی‌ترسم ای خدا! تو شاهد هستی!(أما و اللَّه، ما أقولُ هذه المَقالَةَ جَزَعاً مِنَ الحَرب وَ لکنِّی رَجُل مُسِنٌّ أخافُ علَى النِّساء و الذّراری غَداً إذا فَنینا اللَّهمَّ إنَّک تَعْلَمُ أنِّی قَدْ نَظَرْتُ لِقَوْمِی و لأَهْلِ دِینی؛ وقعة الصفین/۴۸۰ و شرح ابن‌ابی‌الحدید/۲/۲۱۴)

بعد – این آقای اشعث- می‌آمد و یک‌جوری پیچ موتور ماشین مقاومت امیرالمؤمنین(ع) را شل می‌کرد. یعنی یک کمی شل می‌کرد، بعد می‌داد به دست دیگران. آن‌وقت ببینید امیرالمؤمنین علی(ع) چه مشکلی داشت! یک عده خوارج هم بودند دیگر – یعنی تولید شدند- از این طرف امیرالمؤمنین علی(ع) می‌رفت خوارج را کنترل کند و مهار کند، اشعث آتش می‌آورد، آتش‌بیار معرکه می‌شد و این خوارج را دوباره شلوغش می‌کرد. حضرت می‌رفت یک‌جوری اینها را آرام می‌کرد رام می‌کرد دوباره اشعث می‌رفت شلوغ می‌کرد. قصه‌هایش مفصل است، اگر بخواهم بگویم.

۶) یکی از اعتراض‌های خوارج به علی(ع) این بود: اشعث در دستگاه شما چکار می‌کند؟!

از آن‌طرف خوارج چطور؟ حالا آنها آدم‌های نفهمی بودند که یک انتظارات بی‌جایی از امیرالمؤمنین علی(ع) داشتند. ولی یکی از حرف‌هایشان-به علی(ع)- این بود این اشعث در دستگاه شما چکار می‌کند؟( نامۀ رئیس خوارج به امیرالمؤمنین(ع): فَلَمَّا حَمِیَتِ الْحَرْبُ وَ ذَهَبَ الصَّالِحُونَ؛ عَمَّارُ بْنَ یَاسِرٍ وَ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیَّهَانِ وَ أَشْبَاهِهِمْ، اشْتَمَلَ عَلَیْکَ مَنْ لَا فِقْهَ لَهُ فِی الدِّینِ وَ لَا رَغْبَةً فِی الْجِهَادِ، مَثَلُ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ أَصْحَابُهُ وَ استَنزَلوکَ حَتَّى رَکَنْتُ إِلَى الدُّنْیَا، حِینَ رُفِعَتْ لَکَ الْمَصَاحِفِ مَکِیدَةُ)(انساب‌الاشراف/۲/۳۷۰؛  موسعة‌التاریخ‌الاسلامی/۵/۲۴۰)

خب آقا امیرالمؤمنین(ع) هم -به خاطر برخی – مصلحت‌ها، با این اشعث چکار باید می‌کرد؟ اگر بگوییم خوارج غلط می‌گویند؟ نه! چون واقعاً اشعث نامرد است. اگر بگوییم علی(ع) اشعث را بیرون بیاندازد؟ خیلی از مصالح وجود داشت. بالاخره اشعث کاری کرد که امیرالمؤمنین علی(ع) نتوانست فرجام صفین را خوب تمام کند و به پایان برساند. این اشعث یک بساطی داشت!

۷) آدم‌های اشعث‌مآب‌ و اشعری‌مآب‌، رذالت دشمن را باور نمی‌کنند

چه کسانی رذالت دشمن را باور نمی‌کنند؟ اشعث‌مآب‌ها، اشعری‌مآب‌ها، اینها را ما باید از روح خودمان جدا کنیم و بیرون بیاندازیم. ما باید آدم‌های دشمن‌باوری باشیم. الان شما جنایت‌های تکفیری‌ها، عوامل دست‌نشاندۀ آنها که دارند از برخی مسلمان‌های فریب خورده سوء استفاده می‌کنند و این کارها را در منطقه انجام می‌دهند، وقتی نگاه می‌کنید اصلاً نباید تعجب کنید.

این مسأله برای ما خیلی عادی است، چون این دشمنان خبیثی که ما داریم؛ مثل آمریکا و انگلیسِ بی‌حیثیت اصلاً کارشان همین است. اینها تا همه را قتل عام نکنند، دست برنمی‌دارند. اصلاً باید از آنها پرهیز کرد. اینکه چگونه باید با آنها برخورد کرد، بماند.

۸) امام(ره): بزرگ‌ترین ساده‌اندیشی این است که تصور کنیم جهان‌خواران از ما دست برداشته‌اند

حضرت امام(ره) در جای دیگری می‌فرماید: «من مجدداً به همۀ ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض می‌کنم، چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده‌اندیشی این است که تصور کنیم جهان‌خواران خصوصاً آمریکا و شوروی -که حالا آن زمان بود- از ما و اسلام عزیز دست برداشته‌اند»(صحیفۀ امام/۲۱/۱۹۴) این بزرگترین ساده‌اندیشی است. اینها کینه دارند و تا نابودی ما از پا نمی‌نشینند و البته کور خوانده‌اند و ما ان‌شاءالله آنها را نابود خواهیم کرد.

۹) مرگ بر آمریکا وقتی عمیق است که اجازه ندهیم کسی دوستی با دشمن را در این کشور تئوریزه کند

این «مرگ بر آمریکا»ی ما وقتی عمیق است که اجازه ندهیم کسی دوستی با دشمن را در این کشور تئوریزه کند و با دو پهلو سخن گفتن و با یکی به نعل یکی به میخ زدن بخواهد روحیۀ انقلابی ما را سست بکند.

بعضی‌ها دانش و هوشمندی خودشان را به کار گرفته‌اند که حماقت بپرورانند و با انواع تئوری‌ها، دشمنی با استکبار را تقلیل دهند، این را باید تبیین کرد، باید به کار تبیینی پرداخت، باید از آیات قرآن، از روایات استفاده کرد، باید از تجربه استفاده کرد.

نوشته شده در تاریخ:سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱:۴۸ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین