پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۴۵
::آخرین مطلب 4 ساعت پیش | افراد آنلاین: ...

«قصه های شب چله»

  حمیدرضا پریدار: از چيزهاي جالب ديگه اين كه توي شب چله،این بود که بچه‌ها به در خونه‌ها مي‌رفتند  و در مي‌زدند و مي‌گفتند: ايمه (هيزم) بده پچا بده… اگر…

 

حمیدرضا پریدار: از چيزهاي جالب ديگه اين كه توي شب چله،این بود که بچه‌ها به در خونه‌ها مي‌رفتند  و در مي‌زدند و مي‌گفتند: ايمه (هيزم) بده پچا بده… اگر نداري كبري (كبريت) بده

صاحب خانه هم وسايل آتيش به اضافه آجيل شب چله  به بچه‌ها  مي‌داد و بچه‌ها مي‌رفتند و از ته دل براي صاحب خونه دعا مي‌كردند.

نقل مجلس شب های چله قصه های ملانصرالدین بود که بباجی تعریف می کرد .

بباجی خدابیامرز می گفت: «يه روز ملانصرالدين خواب مي‌بينه كه خونشون دزد اومده، از خواب مي‌پره  و با عجله تفنگش رو برمي‌داره و با سرعت خودش رو به حياط مي‌رسونه. مي‌بينه يه نفر كنار فسيل (نخل) ايستاده. ملا شروع مي‌كنه به شليك كردن. با خودش مي‌گه خوب حساب  دزده رو رسيدم‌ها!

فردا صبح كه بلند مي‌شه  ميره توي حياط مي‌بينه كتش سوراخ سوراخ شده و روي تنه فسيل خونشون آويزونه.

با خودش مي‌گه: عجب، نپَه دُش تير مَ كَوتُم زته خوبَن خُم شَ تِك نيَندم….

و بچه‌ها می زدند زير خنده…

ف ۱۱۰

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین