دُلاخشلواري كسيه مانند و گشاد كه در قديم، خانم ها پايين تنه خود را با دامن پيراهن و لباس در آن جا ميدادند(چاقچور) *** دارچَكُلبازي الك دولك….
دُلاخ
شلواري كسيه مانند و گشاد كه در قديم، خانم ها پايين تنه خود را با دامن پيراهن و لباس در آن جا ميدادند(چاقچور)
***
دارچَكُل
بازي الك دولك.
***
تَكَل تَكَلو
لحظه به لحظه.
***
بَل تَه بُشْك
خاك بر سرت جملهاي براي اهانت و تحقير اشخاص.
***
گُلَت
سبدي كه از شاخههاي درخت خرما بافته ميشود و خرما را در آن ميريختند و بعد از بستهبندي براي حمل در تجارت از آن استفاده ميكردند.
***
خَرسْ چُندَه
اشك ريختن
***
گُپَّه
خرده غذايي كه پرندگان به جوجههاي تازه از تخم درآمده خود ميدهند تا زماني كه جوجهها خود خوردن غذا را ياد بگيرند.
***
سُپُك
قرص صورت – گردي وچاقي صورت
***
گيجَل
سر بي مو
***
فوك فوكو
سوت سوتك بچهها
***
فيك و تيك
كسي كه هميشه آه و ناله ميكشد و چشمان گرياني دارد.
***
قَشو
شانهاي كه پوست چهارپايان را با آن تميز ميكنند.
***
واخورخِدَه
فرو رفتگي و برآمدگي پيدا كردن ظروف فلزي و لعابي و بدنه اتومبيل و امثال آن.
***
وَلاس
بي حال و سست از گرما يا از نقاهت و كار.
***
هِشِنگ
آه ، نفس عميق
***
هِشِنگ واكَشِدَه
آه از درون سينه پردرد برآوردن.
***
نَئي نَئي
نيم جويده (در گذشته مادران غذا را نيم جويده كرده به نوزادان ميدادند كه دندان در نياورده بودند)
***
نِتَكو
كثافت حاصله از عدم رعايت پاكيزگي بر لباس و همچنين چرك و سياه شدن بدن.
***
نَخُرُنگ
صداي حيوانات قبل از حمله ، به خرناسه افراد به هنگام خواب نيز گويند.
***
زُرُرُنْگ
لرزهاي كه به هنگام ترس و يا شنيدن خبر بد با ديدن منظره هولناك، بر بدن مينشيند.
***
تُوَت
پله درخت نخل كه بعد از بريدن سر شاخه بر اطراف درخت نخل باقي ميماند.
***
تَيتَخ
دهانه آب انبار كه اولين پله براي رفتن به پايين آبانبار است.
***
پاگَهْمير
معطل، مقيد، گرفتار و پاي در بند
***
پاهِش
پاييدن ، در نظر داشتن، حفاظت
***
جِنگَرَهپا
با عصبانيت پا برزمين زدن بچه ها، پايكوبي از خشم
***
جُنگه
حيوان جوان، گوساله كم سال