(حروف الف)اِشْپُت: مبهوت و متعجب – وحشت زدهاِشكَت: غار كوه –مغاره كوهاِشكِل : مشكل – گره كاراَخ و پَخ: آب دهان و بينياَدِل شُلال بُدِه: حرف ناراحت كنندهاي كه بر انسان…
(حروف الف)
اِشْپُت:
مبهوت و متعجب – وحشت زده
اِشكَت:
غار كوه –مغاره كوه
اِشكِل :
مشكل – گره كار
اَخ و پَخ:
آب دهان و بيني
اَدِل شُلال بُدِه:
حرف ناراحت كنندهاي كه بر انسان گران آيد حرفي از كسي به دل گرفتن.
اُزُوزو:
جوجه تيغي
اَشو:
موجودي خيالي است به هنگام خواب بر روي سينه شخص مينشيند و هرچه فرياد ميكند كسي متوجه نميشود كه او دچار اشو شده اگر متوجه شوند بايد با تكان دادن او را بيدار كنند تا از دست اشو نجات پيدا كند.
(شايد اين عمل مربوط به نارسايي اعمال قلب و اعصاب و جهاز هاضمه باشد)
اُشْتو:
گياهي وحشي بوتهاي و جنگلي كه از كوبنده برگ آن كه قليايي است به جاي صابون در شستن ظرف و لباس، استفاده ميكردند.
اِشْنَكو:
سكسكه
اَنجُلْ بُدَه:
چين و چروك شدن لباس
اِنگو:
ويار و هوس خانمهاي باردار
اُنگ بَسّه:
متعفن شدن چاه و گودال
اَنگشت بيدو:
نوعي خرماي سرخ رنگ
اُنگي:
آردي كه خمير نان را درآن ميغلتانند تا به دست نچسبد.
اَنگَه:
به شاخه درخت گويند مخصوصاً درخت انار.
اَيْلَكا:
آويزان
ايمَه:
هيزم
اَيلَكو:
كمي
اَوكَپو:
طحال
اَوي اوي :
آبكي و شل و رقيق
اُشكون:
قحطي و خشكسالي
اَشكم رُوِش:
حالت اسهال – شكم روي