مشرحمت را خيلي وقت است كه ميشناسمش. مهربان و دوستداشتني، ساده و صميمي وقتي پاي صحبتش مينشيني و او شروع ميكند به حرف زدن ديگر نميخواهي صحبتهايش تمام شود. آن…
مشرحمت را خيلي وقت است كه ميشناسمش. مهربان و دوستداشتني، ساده و صميمي وقتي پاي صحبتش مينشيني و او شروع ميكند به حرف زدن ديگر نميخواهي صحبتهايش تمام شود.
آن روز هم وقتي ديدم عصازنان از دور ميآيد با خوشحالي خودم را به او رساندم و بعد از سلام و تعارفات معمول، خواستم تا بنشيند. كمي گرفته و ناراحت به نظر ميرسيد كرسي چوبي گوشه مغازه را برداشتم و با اشاره از او خواستم روي آن بنشيند و بگويد چرا و به چه دليل ناراحت است؟ آيا ميتوانم كمكي كنم؟ گفت: ممنون پسرم، خدا ميتواند كمك كند نه به من، بلكه به خيلي از آدمهايي كه مثل من ناراحت هستند و ادامه داد كه خشكسالي و كمآبي مشكل ما در اين فصل است كه بايد بارش داشته باشيم ولي تاكنون دعاهاي ما مستجاب نشده يادم است در زمانهاي نهچندان دور آن وقتها كه من كوچك بودم همراه با پدر و مردان محله ميرفتيم قدمگاه علي(ع) براي خواندن دعاي طلب باران و پس از انجام مراسم اقامه نماز باران، برميگشتيم و طولي نميكشيد كه نيت پاك و قلب صاف مردم، باران خوبي هم برايمان ميآمد. گفتم مشرحمت، دعاي باران چطور خوانده ميشد؟ و او كه منتظر چنين سوالي از طرف من بود گفت: اول اين شعر را ميخوانديم:
باز آمدم به درگه تو التجا كنم
گر حاجتم روا نكني رو به كجا كنم
بعد ميگفتيم:
يارب به حق احمد
پشت و پناه امت
نام خَشِ(۱) محمد
يارب بده تو بارون
اي خالص از خلائق
قحطي مدار تو لايق
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
مادر زبچه بيزار
محزون و خوار و افگار
پنهان زكنج ديوار
يارب بده تو بارون
شوهر ززن گريزان
مردم دوان و خيزان
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
گاو سياه پس چاه
افتاده در سر راه
براي وقهاي(۲) كاه
يارب بده تو بارون
ابر سياه و غرون
كشيده رو به تهرون
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
كاه به دومن رسيده
هرگز كسي شنيده!
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
اُرما(۳) به اين گراني
دومن به يك قراني
يعني كه گشته فاني
يارب بده تو بارون
نون و پنير خوردم
ته آب بركه خوردم
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
ما مردمان لاريم
كينه به كس نداريم
يارب بده تو بارون
يارب بده تو بارون
اين شعر كه با آهنگ خاص و با تضرع خوانده ميشد چنان اثر زودهنگامي داشت كه بعد از برگشتن به خانه و يا شب هنگام، باران ميباريد و مردم خوشحال و شكرگزار اين نعمت الهي بودند.
آب در بين ما لاريها قداست خاصي دارد، از پدران و اجدادمان آموختهايم كه براي هر قطره آب، ارزش قائل باشيم و بيهوده هدر ندهيم.
در اينجا شعر ديگري نيز از دعاي باران به ذهنش آمد كه گفت آن را هم برايت بخوانم تا بداني كه مهم بودن موضوع «آب» و بارندگي در لار، مردم را به ساختن اين اشعار و خواندنش در مراسم دعاي باران مشغول ميكرده است:
الله بده بارون، الله بده بارون
الله تو خداي من
بشنو تو صداي من
شب بارون و روز بارون
الله بده بارون
يَك مَه گَنُم(۵) اُمكِشته(۶)
نعمتو مَپا نشته
آو(۸) شَپا نِواگِشته(۹)
الله بده بارون
الله بده بارون
شب بارون و روز بارون
بنده گُشنه(۱۰) شه يارون
بنده تشنه شه يارون
دل نو مكشه يارون
الله بده بارون
الله تو خداي مه
بشنو تو دعاي من
الله تو خداي مه
بشنو تو صداي من
الله بده بارون
الله بده بارون
پاورقي:
۱-خوش ۲-از وزنهاي قديم معادل ۳۷۵ گرم ۳-خرما ۴-يك من معادل سه كيلو و دومن ۶ كيلو ۵-گندم ۶-كاشتهام ۷-نشاندهام ۸-آب ۹-آب، پاي گندمزارم را خيس نكرده است (در اينجا يعني سيراب نشده است) ۱۰-گرسنه است ۱۱-تشنه است
نگارنده: هادي شاكرپور