مَه خِرِنجي واگِشته با خشونت و عصبانيت به من نگاه ميكند. **** اَخو واچِدَه با شرمندگي و بهت در خود فرو رفتن. (نوعي خجل شدن) **** سِرَم اَلَمبير مَدِه مرا…
مَه خِرِنجي واگِشته
با خشونت و عصبانيت به من نگاه ميكند.
****
اَخو واچِدَه
با شرمندگي و بهت در خود فرو رفتن. (نوعي خجل شدن)
****
سِرَم اَلَمبير مَدِه
مرا به دنبال مجهول نفرست، مرا سر ندوان و از حقيقت دور نكن.
****
گِزير اُشبارِه
خسوف و كسوف و هم به معني بهانهگيري و ايراد گرفتن تا رسيدن به مقصود و هدف خود.
****
لُنجْ اُشوابِسّه
لبها را به حالت بياعتنايي و قهر وتكبر جمع كرده است.
****
رنگ اَتخته نادِدايي
اصلا به روي خود نمياورد كه مطلع و آگاه است.
****
درَك وادَر اَدِدايي
به عقوبت گناهي كه مرتكب شده رسيده است.
ناراحتيهاي پي در پي ديدن.
****
شَتّاگَري اَدر داردايي
با بي شرمي از پي جنگ افروزي و شلوغ بازي است.
****
كَپ از گُل واسِسَّه
خنديدن بسيار زياد.
****
مُورُنگ مورُنگ واخَندَه
زير لب حرفهاي اعتراض آميز زدن و ايراد گيري پيش خود.
****
اُش واپَلانا
كسي را در گوشهاي خلوت گير آوردن و مورد آزار و كتك قرار دادن به طور غافلگيرانه.
****
زُرُرُنگ مَزدل اُندِه
دلم بر اثر شنيدن خبر بد فرو ريخت.
****
جِنگِرَه پَي اَبازدايي
با عصبانيت پا بر زمين ميكوبد. (بيشتر در مورد بچهها ميگويند.)
****
پِلاچه گَري اَدَر داردايي
به كندي و با بيخيالي كار را دنبال ميكند. متضاد با فرز و چابك بودن.
****
آو تورو كو
چيزهاي آبكي.
****
مَه دِل كِشت اُشواخَه
از شنيدن خبري ناراحت كننده، غصهدارشدم.
در دل احساس نگراني كردن.
****
اَدِل شُلال بُدَه
حرفي از كسي شنيدن وبه دل گرفتن و بر انسان گران آمدن.
****
اَدِرَ دِل كَتِدَه
دائماً در فكر چيزي بودن و از سخن كسي دلگير شدن و مدت طولاني از فكر آن به خاطر آوردن آن رنج بردن.