مدتي از نازنين كوچولو كه الان ديگه توي هفت هشت ماهگي بود خبري نداشتم تا اين كه براي ديدن بيبي، به خونهشون اومده و با هم مشغول صحبت بوديم كه…
مدتي از نازنين كوچولو كه الان ديگه توي هفت هشت ماهگي بود خبري نداشتم تا اين كه براي ديدن بيبي، به خونهشون اومده و با هم مشغول صحبت بوديم كه اونا هم اومدن. خوشحال شدم كه نازنين رو ميديدم. الحمدا… بزرگ و تپل مپل و شيطون شده بود. با اين حال مامان نازنين ميگفتدو سه روزيه كه سر حال نيست و آبريزش چشم و بيني داره و براي همين اونو آورده بود پيش بيبي كه علتش رو بدونه.
بيبي، نازنين رو از بغل مادرش گرفت دستش رو كه تازه شسته بود كرد توي دهان نازنين و چند بار روي لثههاش كشيد.
روي پيشوني بچه هم دست گذاشت و گفت: چطور نفهميدي كه تب كرده و «دُدُشَه تائوله»؟ اين آبريزش چشم و بيني هم نشونه دندون درآوردن اونه. مادر نازنين كه اولين بار بود بچهداري رو تجربه ميكرد و متوجه اين موضوع نشده بود، گفت: با خودم ميگفتم چرا نازنين سر حال نيست و تب ميكنه و علت آبريزش دهان و بيني و چشماشو نميفهميدم كه چيه. بيبي گفت: البته دندون درآوردن بچهها به چند روش خودشو نشون ميده، گاهي بچهها دچار اسهال و شكم روي ميشن. گاه هم با جيغ كشيدن متناوب و دستها به طرف دهان و لثه بردن و تب و سرگيجه همراه است.
گاهي هم نشونه خاصي كه مادرها متوجه بشن تو اونا ديده نميشه و يه وقت ميبيني كه بدون هيچ علائمي دندونهاي نوزاد دراومده و با يه قاشق كه ميزني به لثههاش، از صداي برخورد دندون با قاشق ميفهمي كه دندونها دراومدن. بيبي رفت روغن مغز بادام آورد و سر و صورت بچه رو چرب كرد. و بعد ادامه داد خدا كنه اول دندونهاي پايين سر بزنن.
گفتم: چطور مگه؟
بيبي گفت: اگر اول دندونهاي آرواره بالايي دربيان، بدشگونه و نحسي داره و بايد طي مراسمي، نحسي رو برطرف كنيم. گفتم: چه مراسمي؟ فرض كن كه نازنين دندونهاي بالايي رو درآورده . بيبي گفت: انشاءا… كه اينطور نيست وگرنه بايد اونو از بلندي پشت بام پايين بيندازيم. گفتم اونوقت ديگه ما نازنيني نداريم كه سالم باشه! بيبي گفت: وقتي اونو از بلندي پايين مياندازيم چندتا مرد پايين ميايستند چهارگوشه ملافه يا پتويي رو ميگيرن و بچه رو در اصل وسط همون ملافه يا پتو انداخته ميشه و بعدش هم صدقه ميدن، تا نحوست برطرف بشه و بعد شيريني و شكلات روي سر بچه ميريزند . بيبي گفت: بايد براي دندون نازنين هم از همين الان وسايل ددلئو آماده كنيم .
گفتم: ددلئو چيه ديگه؟
بيبي گفت: يه نمونه آش لاري و مخصوص دندان در آوردن بچههاست البته اولين دندون درآوردن اونا كه شامل مواد اصلي از قبيل: باقلا، نخود، عدس، لوبيا، برنج و كمي سبزي … است. مهم اينه كه بايد تمام اين مواد از خونه دايي بچه و در صورت نداشتن دايي از خونه خاله يا نزديكان مادري، آورده بشه و طريقه پخت اين آش هم با بقيه آشها فرق ميكنه. آش كه پخته شد ميبرن چندتا خونه كه بچهها بخورن و اين مواد زير دندوناش بيفته و عقيده دارن كه با اين كار، دندونهاي بچهشون بهتر و بدون درد سر ميزنه. بيبي گفت: بچهها در اين موقع با خودشون ميگن اگه مادرمون ميدونست كه ما چه دردي ميكشيم، هرچه داشت ميفروخت و خرج بهبودي ما ميكرد. يعني لزوم توجه و مراقبت از كودك در اين موقع، بر مادر و اطرافيان ضروري است.