چند وقتي بود بيبي واسونكهاي لاري و فارسي رو توي لالاييهاش با سوز و گداز هميشگي ميخوند و نازنين كوچولو رو به خواب ميكرد و مارو هم تحت تأثير قرار…
چند وقتي بود بيبي واسونكهاي لاري و فارسي رو توي لالاييهاش با سوز و گداز هميشگي ميخوند و نازنين كوچولو رو به خواب ميكرد و مارو هم تحت تأثير قرار ميداد چه رسه به اين كوچولوي شيطون كه حالا به اين لالاييها، حسابي عادت كرده بود و فقط با صداي حزنانگيز بيبي به خواب ميرفت. من هم از فرصت استفاده كرده و همه رو براي شما نوشتم شايد مورد استفادهتون قرار بگيره.
الا دختو كه گوشْتِ جونُم آو شد
همون قولي كه دادي پس چطور شد
همون قولي كه دادي پشت ديوار
كه ماه كهنه رفت و سال نو شد
**
الا دختر كه موهاي تو بوره
به هرجا (حمام) ميروي راه تو دوره
به هرجا (حمام)ميروي زودي بيايي
كه آتيش بر دلم مثل تنوره
*
من و دلبر به توي يك ولايت
مه كه دلبر نميبينم چه بايد؟
خودم مست و يارم مست و شوفر مست
شوفر آروم برو دل بردي از دست
ماشاءاله نوم خدا آقام رئيسه
به توي اداره نامه نويسه
الهي من شوم دستمال دستت
با دستمال پاك كنم چشمون مستت
مكش سورمه كه بيسورمه قشنگي
مكش سورمه كه عاشق ميپسندي
مزن يار يار كه من يار تو نيستم
مزن يار يارِ گرفتار تو نيستم
اگه يار مني با كس مگو يار
اگه گفتي زبونت بزنه مار
شب دوشي به خواب اومد نگارم
نشسته بي تكبر در كنارم
اول دست محبت گردنم كرد
دوم پرسيد زحال و روزگارم
به قربون شب دوش و شب دوش
خود دلبر نشستيم دوش بر دوش
دلم ديوونه بود، ديوونهتر شد
طبيب اومد دوا داد و بدتر شد
طبيب اومد دواي عاشقي داد
دواي عاشقي خون جگر شد