يه روز به بيبي گفتم: چند وقت پيش در مورد دعاهاي معروف لاري تعدادي رو گفتي كه نوشتيم. حالا ميخوام در مورد چند نمونه از نفرينهاي لاري هم برامون بگي….
يه روز به بيبي گفتم: چند وقت پيش در مورد دعاهاي معروف لاري تعدادي رو گفتي كه نوشتيم. حالا ميخوام در مورد چند نمونه از نفرينهاي لاري هم برامون بگي. بي بي كه اصلا دوست نداشت زبونش به نفرين باز بشه از اين كار طفره ميرفت و موضوع رو عوض ميكرد. اما وقتي سماجت منو ديد و فهميد كه بايد براي تكميل كردن فولكلور لارستان حتماً همه اون چيزهايي رو كه در سينه اندوخته داره را برامون بگه، مجبور شد چندتايي را براي نمونه بگه ولي همش يك «دور از جون» قبل از اون هم ميگفت.
قَدُت اَندو وَ گِل بِبو
الهي بميري
***
قَدُت اَرو وَندَه آبَنِن
الهي در تابوت بخوابي
***
قدُت اَگِل بيا
الهي در قبر بخوابي.
***
رو اَروي گِل اُنسِش
صورتت در قبر روي خاك بگذاري.
***
آو وَ پَمَه تَخِر بُكُنِن
نتواني آب را به راحتي بخوري تا به كمك پنبه به تو بدهند.
***
خُرُكوت بِگره و درد بَريكو اُتبِگِره
مرض حنجره و مرض لاغري بگيري.
***
مَشاشو بِبِش، مَشه تَخِر بِكِت
ضربه مغزي شوي.
***
سياه بِبِش
يتيم شوي
***
سياه تَبَر بُكُنِن
سياهپوش و عزادار شوي
***
اَلُهِ تُوَيِ داغ اُنَئِش
داغدار شوي
***
لَب اَلَب رودِ مُرده اُنِسِش
لبهايت روي فرزند مرده بگذاري.
***
اُنَئش اَجبّار بِنالِش
از بيشوهري پيش خدا ناله كني.
***
وَ بَلچُندَه اَدببينِم
شاهد بدبختيات باشم.
***
مُركَ بَدَن بِبِش
يكجا نشين شوي كه قادر به حركتي نباشي.
***
شُل و شيت بِبِش
فلج شوي.
***
دِل موندو بِبِش
آرزو به دل بماني.
***
نو، وَ كوري تَه دَس آدَئِن
كور شوي و نان را به دستت دهند.
***
بُنگِ واوَيلا تَز خونَه اَبَرا بيا
صداي شيون و غوغا از خانهات به گوش برسد.
***
اَمَشَئه بِركَه وانَئش و پِنجُل تدَر بيارِن
به عمق آب انبار غرق شوي تا با كمك چنگك تو را از آب خارج كنند.
***
داغِ چَش اُنَئش
كور و نابينا شوي
***
و بُختون الذين گرفتار بِبِش
دچار تهمت ناروا شوي.
***
جو اُتبو، جَمَه اُتنِبو
فقير شوي
***
خَبَرُت بيارِن
خبر مرگت را از راه دور برايم بياورند.
***
آخَتِش و جو اَخدا نِدَئِش
به مردن راضي باشي و به آساني نميري.
***
چَش، تاوون آدَئِش
چشمهايت را تاوان بدهيهايت بداهي.
***
جونِ بيجَمَه بِگَردِش
تو را فقير و مفلس ببينم
***
دونهي داغ تَ دست اَدَر بُكن
مرض جذام بگيري.
***
خُرَندهي خوني تَتِك بِبو
مرض جذام بگيري.
***
كِرم وگَئو تَتِك بِبو گَنَه بِبِش
بدنت كرم بزند و گنديده شوي.
***
بِسوخِش و بِبِرزِش
درآتش حسادت بسوزي.
***
تا لَهِ تَل بِكوِش
مرض بيدرمان بگيري.
***
تَنُت گُل مرگ بِزِن
روي تنت كبودي كه نشانه مرگ است ببينم
***
داغ گرم تَسِرِ دِل اُني
داغ عزيزت ببيني
***
صَدات از كوريچو بيا
صداي شيون و زاري تو از قبرستان به گوش برسد.