به گزارش میلاد لارستان، نیما صفا درگیری محقق هرمزگانی در گفتگو با مهر در مورد رویدادهای تاریخی بیان داشت: سپاهیان ایران پس از طی مسافت طولانی در منطقه ای که…
به گزارش میلاد لارستان، نیما صفا درگیری محقق هرمزگانی در گفتگو با مهر در مورد رویدادهای تاریخی بیان داشت: سپاهیان ایران پس از طی مسافت طولانی در منطقه ای که بعدها “درگیر” نام گرفت، با همیاری
«رئیس سبزعـلی درگیری» که بسیج نیروهای بومی از اطراف و اکناف از جمله سرخون و نانگ و سیاهو را به همراه داشت، در همان حوالی و چند فرسخی شمال بندرعباس، سنگربندی نموده و جنگ بزرگی بین نیروهای ایرانی و بیگانگان در گرفت که شرح مفصل و حماسه واری از آن جنگ در نسخ تاریخی آمده است و به واسطه ی همین جنگ، آن منطقه نام “درگیر” را به خود گرفت و بعد ها با تمرکز جمعیت، روستایی به همین نام بوجود آمد.
این محقق هرمزگانی با بیان اینکه در کتاب فارسنامه ناصری اشاره ای دیگر هم شده افزود: از آنجایی که تهیه و تجهیز قشون مشروط به صرف وقت و گذر زمان طولانی می شد و با توجه به بعد مسافت و گرمی هوا ، امکان هزینه بر دار بودن چنین ماموریتی زیاد بود و با عنایت به تجربه های قبلی ، حاکم ایالت فارس یعنی حسام السلطنه، ماموریت می یابد که با کمک کدخدایان و بزرگان بندرعباس و بلوک سبعه، کار متجاوزان را یکسره کند، لذا “مهدی قلی میرزا ” والی لارستان با کمک متنفذین منطقه که دارای امکانات مختلف من جمله تفنگچی بودند و توان بسیج مردم را داشتند و فرمانشان نافذ بود ، نقشه ای طراحی کردند که در نوع خود بی نظیر است تا ازین طریق بدون کمترین آسیبی و کمترین هزینه ی ممکن ، آنهم بدست نیروهای بومی و بسیج مردم ، بندرعباس و بلوک سبعه و کلا منطقه را از ظلم آن بیگانگان خارج کند.
“اسب تِروایی ” از بزرگان و متنفذین
نهایتا برنامه این بود که تعدادی از خوانین میناب و بلوک ایسین، از جمله “رئیس سبزعلی درگیری” به همراه تفنگچی ها و مستحفظین خود، به مقر حکومت در عمارت کلاه فرنگی بندرعباس رفته و بسط بنشینند و بطور صوری از عملکرد والی لارستان شکایت کنند و از آن سو نیز والی لارستان به همراه چندین نفر تفنگچی، به عنوان دلجویی و طلب بخشش، وارد بندرعباس و مقر حکومت شوند.
چنین بود که اسب تِروا که از نیروهای مردمی منطقه شکل گرفته بود، در اواخر ماه رمضان سال ۱۲۸۴ هجری قمری که این روزها مصادف با یکصد و پنجاه و دومین سالگرد این واقعه افتخار آمیز است، بدون آنکه کسی کمترین شک و شبهه ای به نیت واقعی این افراد کند، وارد عمارت ولندیزی یا همان کلاه فرنگی شد و پس از زد و خوردی کوتاه ، نهایتا مقر حکومت سقوط و بیگانگان تسلیم شدند و این گونه بود که شیرازه اصلی متجاوزین و ابهت آنها شکسته شد و از آن تاریخ کم کم نفوذ حکام مسقطی در منطقه کم شد و حکومت بندرعباس و نواحی به حکام ایرانی واگذار گردید . (کتاب فارسنامه ناصری)
اقدامات تلافی جویانه ی باقی ماندگان عمال مسقطی
وی ادامه داد: از آنجایی که این متجاوزان فریب سیاست و کیاست بزرگان منطقه و نیروهای مردمی را خورده بودند ، در پی تلافی از سرکردگان این واقعه در آمدند و باقی ماندگان آنان که در میناب تمرکز داشتند ، ضمن تطمیع و نفوذ بر یکی از تفنگچیان ِ “رئیس سـبزعـلی درگیری “، وی را به دلیل همیاری سپاه ایران در جنگ های قبلی و نیز نقشی که در فریب دادن بیگانگان داشتند، در ماه محرم و در حالی که از منزل خود در منطقه “درگیر” جهت شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) به سوی منبر و حسینیه روستای “قلعه ایسین” در حرکت بودند، از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار داده و به شهادت می رسانند که بعدها فرزندان ایشان نام خانوادگی صفـا و نیز رحیمی را بر خود نهادند و همچینین در منطقه میناب “حاجی معلم “و پسر وی “نور محمد ” که بعدها فرزندانشان با نام خانوادگی معـلمی و معلمی پور شهرت یافتند را نیز به دلیل تشویق مردم میناب به مقاوت علیه زورگویان مسقطی به شهادت میرسانند.
این وقایع خلاصه ای از رشادت های مردم هرمزگان در دوره قاجار بود و برگ زرینی بر افتخارات این مردم مقاوم و قهرمان که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده و نسلهای امروزی کمتر نسبت به آن مطلع هستند، این در حالی است که این وقایع حدود نیم قرن پیش از قیام مردم تنگستان در بوشهر و دلاوری ها مردم آن خطه به رهبری ” رئیس علی دلواری ” روی داده است و جا دارد مسئولین فرهنگی استان نسبت به ثبت این وقایع و انتقال آن به نسلهای بعدی کوشا باشند.