پنج شنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۸:۲۷ب.ظ
::آخرین مطلب 1 ساعت پیش | افراد آنلاین: 4

بچ سِرَخِدَه serakheda‌(تشنج)

بچ سِرَخِدَه serakheda‌(تشنج) اون روز صبح وقتي زن مشت اكبر (مشهدي اكبر) سرآسيمه وارد خونه بي‌بي شد، آشفته حال و بي‌قرار بود. كودك سه‌ ساله‌اي هم كه به نظر مي‌رسيد…

بچ سِرَخِدَه serakheda‌(تشنج)

اون روز صبح وقتي زن مشت اكبر (مشهدي اكبر) سرآسيمه وارد خونه بي‌بي شد، آشفته حال و بي‌قرار بود. كودك سه‌ ساله‌اي هم كه به نظر مي‌رسيد نوه‌اش باشه بر روي دستاي لرزان و سالخورده‌اش بود. كودك هيچ حركتي نداشت و چشمانش نيمه باز و انگار كه خواب بود. همونجا توي دالون خونه نشست و گفت: ديگه زانو ندارم كه جلو بيام، به زور خودمو اينجا رسوندم خوب شد درِ خونتون باز بود و خيلي پشت در معطل نمودم. (گفته بودم كه بي‌بي هيچ وقت دوست نداره توي روز روشن درِ‌ خونه‌شو ببنده، ميگه فاصله اتاق تا حياط خونه خيلي زياده و اين پادرد و زانو درد هم باعث شده كه نتونم روزي چند بار اين مسافت رو برم و برگردم. آخه رفت و آمدهاي خونه بي‌بي در طول روز خيلي زياده)  با عجله خودمون و رسونديم كنار زن مشت اكبر و بچه‌ رو ازش گرفتيم.  بي‌بي به چشماي بچه كه نگاه كرد و ديد سياهي رفته و سفيديش پيداست و دهانش قفل شده همه چيز رو فهميد. دستي به پيشوني و شكم بچه كشيد و ديد تب داره با حوصله و با حفظ خونسردي اونو خوابوند.  مادربزرگ بچه از ناراحتي توي سرش مي‌زد و مي‌گفت: بچه از دستم رفت. بي‌بي اونو آروم كرد و خواست بالاي سر بچه سر و صدا نكنه و به من گفت برم كمي نيل بيارم و بعد با اون زير چشم بچه رو كمي سياه كرد و با پاشويه كمي تب بچه ‌رو پايين آورد و حدود ربع ساعتي طول كشيد تا كمي بچه حالت عادي پيدا كرد و از زن مشت اكبر خواست بچه رو سريع برسونن دكتر تا براي مداواي بيشتر و براي علت تب بالاي اون، آزمايش‌هاي لازم انجام بدن.  وقتي اونا رفتن پرسيدم بي‌بي مگه بچه چه مشكلي داشت؟

بي‌بي گفت: «بِچو سِرَخِدِسُّن» كه شما ميگين بچه تشنج گرفته و علتش هم تب شديده كه بر اثر چَربك چِدَه (كم و زياد خوردن غذا)‌يا عفونت و… است. بي‌بي اضافه كرد قديما در اين گونه موارد بچه رو نجس مي‌كردن.
گفتم چه جوري؟  گفت:‌يكي از اطرافيان بيمار يا مادرش دستش رو نجس مي‌كرد و در دهان بچه مي‌كشيد و چند دقيقه صبر مي‌كردن تا بچه به حال طبيعي خودش برگرده. بي‌بي چون اقوام و بستگان دارابي هم داره  به اين اشاره كرد كه در بعضي روستاهاي داراب، در اين گونه مواقع ميان چند جاي بدن بچه رو تيغ مي‌زنن و كمي خون در دهن بچه مي‌كشن و اونو لاي «جُل خر» (پالان الاغ) قرار مي‌دن تا عرق كنه و خوب بشه. گاهي هم ميان گوش الاغ رو تيغ مي‌زنن و كمي از خون اونو در دهن بچه مي‌كشن. به هر حال نجس كردن بچه يكي از دستوراتي است كه در اين گونه مواقع به كار گرفته مي‌شه.  گفتم: چرا زير چشم بچه نيل كشيدي و سياه كردي؟ بي‌بي گفت: براي اين كه چشم بچه لوچ نشه و سياهي چشم به پايين كشيده بشه. گفتم: بي‌بي خوب شد كه به زن مشت اكبر گفتي بچه رو ببرن بيمارستان تا‌ آزمايش‌هاي پزشكي روي اون انجام بشه كه خداي ناكرده عواقب بعدي تشنج، مشكل آفرين نشه. بعد سراغ رو گرفتيم معلوم شد در بيمارستان دو سه روز اونو تحت نظر و مداواي دكتر متخصص اطفال و مغز و اعصاب قرار دادن.

نوشته شده در تاریخ:چهارشنبه ۰۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۷ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین