دس اشكسّهخانمي كه نوزاد شير خواره دارد و نميتواند مثل بقيه در انجام كارهاي خود يا ديگران، فعال باشد و عذرش موجه است. ** دس راسه:كسي كه اهل دزدي نيست…
دس اشكسّه
خانمي كه نوزاد شير خواره دارد و نميتواند مثل بقيه در انجام كارهاي خود يا ديگران، فعال باشد و عذرش موجه است.
**
دس راسه:
كسي كه اهل دزدي نيست و او را به پاكي ميشناسند.
**
دس ناراس:
كسي كه دزدي ميكند.
**
دس خَسَّه:
دست خسته، بهتر از دل خسته است وقتي كه خودت كارهايت را انجام دهي و از ديگران نخواهي كه با راهنماييهاي بسيار، آن را برايت انجام دهند.
**
دس گُت:
كسي كه دست بزن دارد.
**
دس اُشك:
كسي كه خسيس است و نم از دستش نميچكد
**
دس گيري:
هديهاي كه به عروس خانمها يا آقادامادها ميدهند (در اينجا به معني صفت به كار برده نشده است)
**
دس ادِل نِس:
كسي كه در انجام امور يا در هنگام ناراحتي با ديگران همراهي و همدلي ميكند. (اصطلاحي است)
**
دس بَسه:
دست بسته، دست به سينه بودن به حالت احترام در برابر كسي ايستادن.
**
دس سبك:
كسي كه دست بزن دارد.