میلاد لارستان: نام منطقه لارستان بزرگ با خیرین و نیکاندیشانش، همیشه لازم و ملزوم یکدیگر بوده، هست وان شاالله خواهد بود. خیرینی که هر جا لازم بوده با تمام توان…
میلاد لارستان: نام منطقه لارستان بزرگ با خیرین و نیکاندیشانش، همیشه لازم و ملزوم یکدیگر بوده، هست وان شاالله خواهد بود. خیرینی که هر جا لازم بوده با تمام توان و امکانات خود در جهت رفع محرومیت و پیشرفت منطقه عمل کرده اند و از این حیث نام لارستان بزرگ را زبانزد خاص و عام نموده اند. از ساخت مدرسه و بیمارستان گرفته تا مسجد و حسینیه و آب انبار و غیره و غیره. بدون چشمداشت و تنها به دلیل عرق به این کهن سرزمین!
امروز نیز حال و احوال آثار باستانی و تاریخیمان زار و نزار است و چشمشان به راه مسئولین خشکیده و گوششان از وعدههای ایشان پر است…! اگر زبان داشتند، قصهها میگفتند و آه و نالهشان گوش فلک را کَر میکرد، اما بازهم با زبان بیزبانی گویای تاریخ و تمدن این کهن سرزمین هستند و رنگ زرد رخسارشان خبر میدهد از سر درونشان…! اجازه دهید برای چند سطر هم که شده، زبانشان شوم و درد دلشان را بگویم…! بگویم که امیدشان از همه ناامید گشته و تنها چشم امیدشان به نیک اندیشانی است که برخلاف همه، عمل میکنند نه وعده میدهند…! دیوارههای بیجان قلعه اژدهاپیکر، ترکهای قیصریه، بنای سست باغ نشاط، سقف نمزده مسجد چهار برکه، شکافهای طاق دهنشیربازارو … یک صدا، خیران را صدا می زنند و امیدوارند که مرهمی باشند برای زخم های کهنه شان…!
ایکاش خیران محترم لارستانی با گوش جانشان، ندای کمک این آثار را بشنوند و به یاریشان بشتابند…! آثاری که نه نماد طاغوت است و نه نشانه کفر بلکه گواه تمدن و تاریخ این کهن سرزمین پهناور هست و تنها متعلق به من و شما نیست، بلکه بهتمامی نسلها تعلق دارد…! میراثی که جز بیتالمال است و حفظ و حراست از آن وظیفه عرفی، شرعی و قانونی تمام افراد جامعه…! اما دراینبین خیرین و نیک اندیشان میتوانند سهمی بزرگ و غیرقابل کتمان داشته باشند چراکه هر جا احساس کردهاند پای منافع و مصلحت و پیشرفت دیارشان در میان است بی چشمداشت به یاری شتافتهاند، این مورد نیز از آن موارد است…!
در پایان بازهم اجازه میخواهم تا زبان این آثار شوم و از همه شما خیرین و نیک اندیشان محترم عاجزانه درخواست نمایم تا به کمکشان بشتابید و از نیستی و نابودی و فنا و فراموشی نجاتشان دهید، چراکه در این برهه از زمان همه سخندانان خوبی هستند اما در عمل، زنبور بی عسل …!
نگارنده: ابوذر سوری-کارشناس ارشد مدیریت و برنامهریزی گردشگری