خونه بيبي هميشه پررفت و آمد و برو بياست اما در مناسبتهاي مختلف بخصوص نزديكيهاي عيد، رفت و اومدها بيشتر و خونه هم شلوغ تر ميشه كه خدا كنه هميشه…
خونه بيبي هميشه پررفت و آمد و برو بياست اما در مناسبتهاي مختلف بخصوص نزديكيهاي عيد، رفت و اومدها بيشتر و خونه هم شلوغ تر ميشه كه خدا كنه هميشه خونه بيبي آباد و بيبي هم صد و بيست ساله بشه كه هرچه نوه و نبيره و نتيجهها و فرزندان دختري و پسري است حول محور بيبي دارن ميچرخن و خدا كنه اين محور هميشه قائم و استوار باشه. يادمه سال گذشته در چنين ايامي «نوروزي» (اولين عيدانه نوعروسان) عروس نوه بيبي (نوه پسري بيبي) رو آورده بودن كه چون خيلي مختصر و امروزي و به قول ما شيرينيهاي فانتزي و جايگزين شيرينيهاي محلي لاري كرده بودن و با يك قطعه طلا براي عروس خانم، ديگه زحمت «نوروزي» مفصّل رو به خودشون نداده بودن، بيبي خيلي راضي به نظر مياومد و دوست داشت تمام اون سنت و رسوم اجداد و نياكاني رو به جا مياوردن، يادمه وَنِدِلونَئو(۱) جواب مادر عروس خانم رو ميداد و زيرچشمي هم نگاهي ميانداخت به نوروزي خلاصه و مختصر شدهاي كه توي سيني استيل گذاشته بودن و به بيبي دهن كجي ميكرد. باز يادمه كه به بيبي گفتم كه شايد خانوادهاي نتونن هزينه سنگين «نوروزي» را تأمين كنن! كه بيبي با لحن آمرانهاي گفت نه قربونت بِبِم! دُتِ لاري بايد خوب و بد شَوَ بُكُنِن، گاهي وقتا، همين برنامهها و سنتهاست كه به زيبايي دختر در خونه شوهر اضافه ميكنه و ارزشش رو بالاتر ميبره، حتي ميشه يه تكه از جهيزيه رو كم كني ولي مناسبتها رو فراموش نكني بايد كه به هر مناسبتي دختر رو توي خونه شوهر ياد و به اون محبت كرد تا قوم و خويشاي شوهر، به دختر سر كوفت نزنن و با چوب و چماق نيش و كنايه، هي نكوبن توي فرقش و…
حرف بيبي رو قطع كرده و گفتم طلا كه ارزشش بيشتره بيبي! بيبي گفت تو نميدوني وقتي در و همسايه و قوم و خويش، چَش و كَپُت اَكَنِن وقتي كه ميگن نوروزيها خودت تنها خوردي؟ يعني مردم منتظرن ببينن چي آوردن تا خودشون هم ياد بگيرن و مثل اون يا بهتر از اون براي دخترهاشون الگو بگيرن و نوروزي ببرن.
***
عيد نوروز بود و بيبي براي نوه دختري خودش كه اولين عيد نوروزي بود كه بعد از ازدواج از راه ميرسيد و بايد «نوروزي» ميبرد.
بيبي رو همه ميشناختن، سرش رو ميزدي، چيزي از رسم و رسوم و سنت آباء و اجدادي خودشو كم نميكرد كه هيچ ، به اون اضافه هم ميكرد و عقيده داشت قوم و خويش زيادن، مواد اضافه بياد بهتره تا كم بياد و به جايي نرسه. خستهتون نكنم كه از چند روز قبل به كمك چند تا از دخترها و زن پسرها و زنهاي زبده و متخصص در پخت شيرينيهاي محلي، مقدمات كارو فراهم كرده بود فقط دوتا قدح بزرگ كه داخلش چيزي شبيه شير بود نظرم رو جلب كرد. پرسيدم: بيبي اين ديگه واسه چي ميخواين؟
بيبي گفت: به اين شير، مايه ميزنن تا دلَمه بشه و بعد به پنير تبديل ميكنن و صبح عروس و داماد ميخورن . بايد سر سفره هفت سين بچهام باشه (بيبي هنوز به عروس خانم ميگفت بچهام!) بيبي سه تا فراشي (سيني بزرگ مسي) براي اين كار در نظر گرفته بود و با يك برنامهريزي دقيق و منظم و از پيش طراحي شده بانظم خاصي وسايل خوراكي و شيريني و پوشاكي كه براي «نوروزي» عروس خانم در نظر گرفته بود آماده و مهيا كرده و داخل سينيها به طرز زيبايي چيد و يك پارچه تور سبز گلدار خوشرنگي هم كشيد روي اون سينيها و آماده بردن بود كه من از فرصت استفاده كردم و از وسايل و موادي كه از بعضي از شيرينيها بوي خوش هِل و گلاب هم به مشامم ميرسيد، فهرست برداري كردم كه شامل مواد ذيل بود:
*)يك ديس، ماهي بريز (كه مواد اوليهاش ماهي از تيغ جدا شده + كشمش و پياز داغ و ادويهجات بود)
*)دو قدح دلمه (كه بعد مادر شوهر ميبايست اونو به پنير تبديل ميكرد و مايه ميزد و در كيسه ميانداخت و آبكش ميكرد)
*)۶ تا مرغ بريان شده شكم پر كه به پاهايش نخ سبز بسته بودن.
*)يك قدح بزرگ سمنو (كه توي قدح قديمي قلم طلايي بود)
*)يك ديس تخم مرغ آبپز (كه با رنگ سبز چمني، رنگ شده خيلي ساده سبز يكدست بود)
*)يك قدح كنار سرخ رسيده لُخ (ميوه درخت سدر شبيه زالزالك)
*)يك ديس مشات مغزي (كه نميدونم از كجا سفارش داده بود كه براش تهيه كرده بودن)
*)يك ديس بلبل مشاتو (خروس قنديهاي رنگارنگ كه سفارشي تهيه شده بود)
*)يك ديس چنگالو مغز گردويي (مخلوطي از خرماي بي هسته آغشته به آرد و روغن بو داده با مغز گردو)
*)۶ تا بشقاب حلواي آرد برنج (كه روي آن با زعفران نقش و نگار شده بود)
*)يك ديس آردكو (مخلوط آرد و دوشاب كه همان شيره خرماست مثل پلو با طعم زنجبيل)
*)يك كوزه سبز شده با تخم تره تيزك با تخم تَلو
*)يك لودَه كاهو و شِويد
*)دوتا شيشه شربت نارنج و سكنجبين
*)يك تشت زيگرو
*)يك تشت دلبرو
*)يك ديس چولو
*)يك ديس لوز
*)يك قدح بوفه (همراه با شيره شكر و گلاب)
*)يك تشت سمبوسه شكر مغز بادامي (كه بوي هل و گلاب اون مشامم را نوازش ميداد)
*)يك ديس نان عربي (نان شيرين – يوخه)
به همراه يك دست لباس زنانه – يك قواره چادر مشكي زنانه – روسري – يك جفت كفش و جوراب و يك قواره پارچه زنانه. حالا خودتون قضاوت كنين كه بيبي براي يك نوروزي فراهم كردن چقدر خودش و اطرافيانش رو به زحمت انداخته و چقدر هزينه سنگيني متحمل شده. هرچه به بيبي گفتم: بيبي «يك لقمه باشد، ماليده باشد» !بهتر بود يك قطعه طلا يا يك نوع كالاي خانگي و چند نمونه شيريني فانتزي كه توي قنادي ها پيدا ميشه اينارو ميخريدي به جاي نوروزي ميبردي و اين همه زحمت هم به خودت و ديگرون نميدادي مثل بعضي خانوادههاي امروزي كه اين كار رو ميكنن. بيبي گفت: دُت و خوب و بد ، اَخونه شو جئوتره، جهازش كم واكن، خوب و بد دُت كم مَواكن. بيبي ديگه چه ميشه كرد!بايد تسليم تصميمهاي سنتي اون شد و هيچ نگفت. آخه بيبي خيلي سنتي است و به رسم و رسوم خيلي بها ميده!خدا حفظش كنه.