شهید علی اصغر در وصیت نامه اش چنین می نویسد: حضرت باریتعالی وضعیت ما را تغییر نمی دهد،مگر آنکه خود تصمیم بگیریم واراده کنیم با عزمی راسخ واستوار راه علی…
شهید علی اصغر در وصیت نامه اش چنین می نویسد: حضرت باریتعالی وضعیت ما را تغییر نمی دهد،مگر آنکه خود تصمیم بگیریم واراده کنیم با عزمی راسخ واستوار راه علی علیه اسلام که همان صراط مستقیم است ، انتخاب کنیم. پروردگارا من به خود میبالم که سرباز اسلام هستم، سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ودر ارتش حکومت اسلامی خدمتگذارم.
شهید علی اصغر پرنیان
نام پدر:عبدالکریم
تاریخ تولد :۱۳۴۳
تحصیلات: دوم راهنمایی
تاریخ شهادت:۱۰/۸/۱۳۶۱
محل شهادت: عین خوش
عملیات: محرم
علی اصغر در سال ۱۳۴۳درمحله پاقلعه شهرقدیم لارستان دیده به هستی گشود. به دلیل مشکلات آن زمان وی نزد مادربزرگ مهربان اش تربیت ورشد یافت.دوران ابتدایی اش را در مدرسه حافظ وراهنمایی را در مدرسه شهید رستگار با موفقیت سپری کرد. علی اصغر نوجوان بود وبایستی مانند مردان بزرگ زندگی را پیش برده و در امورات آن مادر بزرگ را یاری کند به این دلیل در مغازه جوشکاری سخت مشغول کار شد،صبورانه در کنار کارش در پایگاه شهید قنادی نیز به فعالیت های فرهنگی می پرداخت،اما محور همه فعالیت هایش نماز بود.
علی اصغر در سخت ترین شرایط،نماز اول وقت را فراموش نکرده و بیشتر اوقات هم به جماعت و در مسجدآن را اقامه می نمود. دیگران را با زبان خوش و مهربانش به نماز جماعت دعوت می کرد،و مصداق این حدیث بود که امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند« هرکه به مسجد رفت وآمد کند از موارد زیر بهره گیرد: برادری که در راه خدا با او رفاقت کند ،علمی تازه ،رحمتی که در انتظارش بوده،پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود وترک گناه» .
علی اصغر از بچگی سعی می کرد نمازهایش را در مسجد بخواند،رفتار او آدمی را به یاد جمله معروف شهید رجایی می اندازد: « به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید وقت نماز است» به دعای کمیل وتوسل ونماز جمعه نیز عشق می ورزید.
با شروع جنگ تحمیلی او هم تصمیم گرفت همدوش بزرگترها عزم جنگ کند، اما مادر بزرگش مانع او می شود،تا اینکه یکی از روزها که صبرش لبریز شده بود دو زانو رو به روی مادر بزرگ نشسته و اصرار می کند: ” مادرجان دوست نداری ماهم یک شهید به اسلام هدیه کنیم؟! بگذار به جبهه بروم وگرنه نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) از شما گلایه می کنم. ” مادربزرگ مهربانش که با امیدهایی علی اصغر کوچکش را تبدیل به یک جوان کرده بود با نگاه عمیق ومعرفت بلندش ار صمیم دل، به او اجازه رفتن می دهد.
برای اولین بار علی اصغر به جبهه عازم شده وپس از مدتی جنگیدن با دشمنان به زادگاهش بازمی گردد. نهایتا در دفعات بعدی که عازم جبهه می شود در طی عملیات محرم آسمانی شده وبه درجه رفیع شهادت نائل می گردد.
وقتی خبر شهادتش را به مادربزرگ دادند دستان مبارکش را بالا برد در حالی که آرام آرام اشک می ریخت، گفت: امروز نزد حضرت زهرا سلا م الله علیها رو سفید هستم خدا را شکر می کنم که علی اصغر به آرزویش رسید.
شهید علی اصغر در وصیت نامه اش به مادربزرگش چنین می نویسد: حضرت باریتعالی وضعیت ما را تغییر نمی دهد،مگر آنکه خود تصمیم بگیریم واراده کنیم با عزمی راسخ واستوار راه علی علیه اسلام که همان صراط مستقیم است ، انتخاب کنیم. پروردگارا من به خود میبالم که سرباز اسلام هستم، سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ودر ارتش حکومت اسلامی خدمتگذارم.
مادربزرگ عزیزم، نمی توانم به شما بگویم مرا فراموش کنید ،می دانم که این امر برای شما امکان پذیر نیست ولی عمردنیا کوتاه است، بالاخره آدمی یک روز آمده ویک روز از دنیا می رود .
این وصیتنامه شهید علی اضغر پرنیان عالی بود با تشکر از میلاد لارستان