شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۲۶ق.ظ
::آخرین مطلب 5 ساعت پیش | افراد آنلاین: 1

“اندر احوال شلوار تری ها و اطلاعیه هایی که به لار آمد”+(خاطرات انقلاب:2)

در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی و به منظور پاسداشت و گرامیداشت خاطرات آن زمان،‌ سعی کردیم تا گپ و گفت هایی هر چند کوتاه با برخی از افراد تاثیرگذار …

در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی و به منظور پاسداشت و گرامیداشت خاطرات آن زمان،‌ سعی کردیم تا گپ و گفت هایی هر چند کوتاه با برخی از افراد تاثیرگذار  انقلاب اسلامی در لارستان را ترتیب دهیم. اگرچه کم و کاستی در این زمینه وجود داشته و  ناگفته های فراوانی هنوز باقیمانده است،‌اما در فرصت کم و بضاعت محدود به نظر می رسد نکات و خاطراتی خواندنی از مصاحبه ها استخراج گردیده است. با هم دومین مصاحبه را که با آقای حاج اسماعیل عسکری زاده ترتیب داده شده در ادامه می خوانیم. ضمناً‌ در بخشهایی از مصاحبه ها به دلیل اصرار بر حفظ اصل شیرینی خاطرات،‌ مطالب به صورت محاوره ای ذکر شده است. (یادآوری: در مصاحبه قبلی با آقای بینا از حا یوسف عسکری زاده نام برده شد که در این مصاحبه به خدمات ایشان به انقلاب لار اشاره می شود)

۱) میلادلارستان: لطفاً خودتان را معرفي نماييد.

آقای عسکری زاده:  ‌بسم‌ا… الرحمن الرحيم. بنده محمداسماعيل عسكري‌زاده بازنشسته آموزش و پرورش لارستان متولد ۱۳۳۶٫

۲)‌میلادلارستان:انقلاب در لار از چه سالي شروع شد؟

آقای عسکری زاده: از سال ۱۳۵۶ شروع شد يعني همزمان با برگزاري چهلمين روز درگذشت مردم تبريز.  مهر امام در دل مردم افتاده بود و از جور و ستم شاه و عوامل مزدورش آمريكا و انگليس به تنگ آمده بودند.

در اين رابطه خاطره‌اي دارم كه برايتان تعريف مي‌كنم. برادرم(حاج یوسف) كه خدا رحمتش كند اعلاميه‌هاي امام را با ترفندهاي مخصوص در پاكت هاي نامه براي دانشگاه اميركبير، صنعتي شريف و جاهاي ديگر مي‌فرستاد.

يكي از اعلاميه‌ها در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان شهريور ماه سال ۱۳۵۷ امام به برادرم گفته بود يوسف شما بايد اين اعلاميه‌ها را ببريد تهران برادرم چون شجاع و نترس بود اعلاميه‌ها و دم‌كليد عكس امام را بین كارتون خرما پنهان كرده بود موقع تفتيش در فرودگاه متوجه نشدند مثل اين كه معجزه‌اي رخ داده بود .

آن مرحوم مي‌گفت در تهران به تاكسي آدرس مورد نظر را دادم راننده از من سوال كرد از كجا مي‌آيي گفتم از نجف. گفت از پيش چه كسي مي‌آيي گفتم از پيش آيت‌الله خوئي بعد گفت چرا پيش آيت‌الله خميني نرفته‌اي؟ با خود گفتم شايد جاسوس باشد گفتم نمي‌دانم ايشان را نمي‌شناسم. راننده تعجب كرد مقداري از راه كه رفتيم ديدم رفت كنار يك پاسگاه و من ترسيدم كه مرا تحويل دهد ولي ديدم نه فقط آدرس پرسيد. به آدرس مورد نظر كه رسيدم مرا بردند به زيرزميني كه شخصيت‌هاي مهم مثل دكتر مفتح، آيت‌الله مشكيني،آيت‌الله مطهري و… آنجا بودند بلافاصله مرا تحويل گرفتند و اعلاميه‌ها را برداشتند و تكثير كردند براي شهرهاي ديگر كه جوانان در اين بين نقش موثري داشتند و يكي از اين اعلاميه‌ها تحويل من و آقاي نديمي دادند و برديم جهرم و به دست آيت‌الله آيت‌اللهي داديم. 

شب نوزدهم ماه مبارك رمضان ما برگشتيم لار كه موقع شب  از كوچه آيت‌الله آيت‌اللهي صداي شعارهاي انقلابي شنيديم كه ما هم ملحق شديم و برادرم شعار مي‌داد و ما هم جواب مي‌داديم تا رسيديم به حسينيه حاج تقي و چون بارندگي بود و شلوارمان خيس شده بود به شلوار تري‌ها معروف شديم و مشغول احيا بوديم كه محاصره شديم و آنهايي كه شلوارشان خيس بود حدود ۳۰ نفر بودند دستگير شدند اما من و شهيد شكفته و آقاي نديمي و مرحوم زندبافي دستگير نشديم به كوي گاله كه رسيديم محاصره شديم و گفتند از كجا مي‌آييد گفتيم از درس خواندن برمي‌گرديم گفتند ما شما را ديديم كه از حسينيه حاج تقي برمي‌گشتيد و ما را زدند و گفتند چه كسي شعار مي‌داد؟ گفتم نمي‌دانم و ما را بردند شهرباني روبروي مدرسه شهيد فراست و ديدم بچه‌هاي ديگر هم آنجا بودند و مقداري آب آوردند كه نيت روزه كنيم و به من آب نرسيد و صبح ما را بردند شهرباني شهرجديد بعد از يكي دو ساعت اسم ما را صدا زدند و مرا سوار پيكان كردند و بردند ژاندارمري و ۱۰ روز آنجا زنداني بودم.

۳) میلادلارستان:چگونه آزاد شديد؟

آقای عسکری زاده: به قيد ضمانت آ‌زاد شدم بعد از من برادرم را گرفتند. همچنان تظاهرات و شعار دادن‌ها ادامه داشت. روز ۱۴ دي ۵۷ لار سه شهيد داد.

۴) میلادلارستان:آيا روزهاي ديگر هم در لار شهيد داديم؟

آقای عسکری زاده:  نه ديگر اوج درگيري همان روز بود.

۵) میلادلارستان:دليل درگيري در روز ۱۴ دي چه بود؟

آقای عسکری زاده: در آن روز عده‌اي از جوانان به منزل استواري حمله كرده بودند و او را كشته بودند و درگيري پيش آمده بود.

۶) میلادلارستان:آيا در زندان شكنجه هم شديد؟

آقای عسکری زاده: نه، شكنجه جسمي نه اما شكنجه روحي شديم.

۷) میلادلارستان:آيا در لار درگيري فقط نظامي بود يا مردمي هم بود؟

آقای عسکری زاده: نه مردم در درگيري‌هاي نظامي دخالت نمي‌كردند چون تابع دستورات آقا و آقا مجتبي بودند.

۸) میلادلارستان:در لار به غير از آقا و آقا مجتبي چه كسي مسئوليت رهبري مردم به عهده داشت؟

آقای عسکری زاده: آقاي نسابه و حاج يوسف عسكري‌زاده، شهيد عفيفه و كسان ديگر كه حضور ذهن ندارم.

۹) میلادلارستان:خاطره‌اي از ۱۲ بهمن داريد؟

آقای عسکری زاده: بله در ۱۲ بهمن من تهران بودم از لار ۲ اتوبوس حدود ۸۰ نفر عازم تهران شديم. نزديك اصفهان كه رسيديم گازوئيل اتوبوس تمام شد و به يك پمپ بنزين رسيديم و چون فهميد براي استقبال امام مي‌رويم گفت نداريم روبروي آنجا كشاورزان مشغول كار بودند و ما هم از اتوبوس پياده شديم و تظاهرات كرديم و شعار مرگ بر شاه سر داديم. كشاورزان به طرف ما آمدند و گفتند مشكل شما چيست؟

آنها به ما گازوئيل دادند و ما رسيديم تهران و از محل كميته استقبال از امام حسينيه‌اي در اختيار ما قرار دادند و روزها مي‌رفتيم دانشگاه تهران كه آيت‌الله مطهري، آيت‌الله بهشتي، آيت‌الله طالقاني  و ديگران حضور داشتند .

بختيار فرودگاه را بسته بود و گفتند امام امروز نمي‌آيد عده‌اي از لاري‌ها به لار برگشتند اما من و چند نفر ديگر مانديم  روز ۱۱ بهمن تعداد زيادي تانك و نفربر، ماشين ارتشي و … به خيابان انقلاب آورده بودند و مردم مشغول شعار دادن بودند كه ناگهان گارد شاهنشاهي آمد و به طرف مردم تيراندازي كردند و چند نفر شهيد شدند.

۱۰) میلادلارستان:آيا از روز ورود امام خبر داشتيد؟

آقای عسکری زاده: بله روز ورود امام قطعي شده بود. روز ۱۲ بهمن به ما گفتند هنگام ورود امام شعار دهيد درود بر خميني. ماشين  امام در ميان ازدحام جمعيت به طرف بهشت زهرا حركت كرد و ما هم پشت سر ايشان مي‌رفتيم. امام در بهشت زهرا فرمودند من دولت تعيين مي‌كنم من توي دهن اين دولت مي‌زنم و بعد از مراسم ساعت ۱ نصف شب ما به خانه رسيديم.

۱۱) میلادلارستان:آيا خانواده شما با رفتن شما مخالفت نكردند؟

آقای عسکری زاده: نه، خانواده ما مخالفتي نداشتند اتفاقاً تشويق هم مي‌كردند.

۱۲‌) میلادلارستان:برادر شما چند روز زنداني بودند؟

آقای عسکری زاده: ۱۳ روز.

۱۴) میلادلارستان:به نظر شما چرا مردم انقلاب كردند و اين انقلاب چه تأثيري روي مردم گذاشته است؟

آقای عسکری زاده: مردم به مرحله‌اي رسيده بودند كه احساس مي‌كردند زير بار ذلت زندگي مي‌كنند و استقلال ندارند و در اوج بدبختي زندگي مي‌كنند و الحمدالله الان ما از بركات انقلاب بهره‌منديم.

۱۵) میلادلارستان:به نظر شما چه كنيم تا جوانان به راه راست هدايت شوند؟

آقای عسکری زاده: اول بايد اعتماد سازي كنيم، مسئولين بايد بيشتر احساس مسئوليت كنند و ديد و بينش مردم را بالا ببرند.

۱۶) میلادلارستان:آيا خاطره‌اي از آتش زدن پرچم و مجسمه شاه يا مشروب‌فروشي در لار داريد؟

آقای عسکری زاده: مثل شهرهاي ديگر ايران در لار هم اين كارها صورت گرفت و مشروب‌فروشي مقابل سينما به آتش كشيده شد.

۱۷) میلادلارستان:ضمن تشكر از شما اگر پيامي داريد بفرماييد.

آقای عسکری زاده: با تشكر از شما، انشاا… همه مخصوصاً جوانان در راه انقلاب موفق و پيروز باشند.

#بازنشر

نوشته شده در تاریخ:جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲ق٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

1 Responses to ““اندر احوال شلوار تری ها و اطلاعیه هایی که به لار آمد”+(خاطرات انقلاب:2)”

  1. 22 گفت:

    گمشده امروز ما اخلاق است دروغگویی ریاکاری منفعت طلبی و …. جای اخلاق را گرفته است عملکرد افراد گواه اخلاق آنهاست

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین