در جریان سیل اخیر گلستان و عدم حضور استاندار در این حادثه سوالات و نقدهای مختلفی طی روزهای گذشته محفل رسانه های حقیقی و مجازی بود که واقعاً استاندار گلستان…
در جریان سیل اخیر گلستان و عدم حضور استاندار در این حادثه سوالات و نقدهای مختلفی طی روزهای گذشته محفل رسانه های حقیقی و مجازی بود که واقعاً استاندار گلستان كجا بود؟ چند كلامى درباره اين سوال:
اين سوال در دل خود يك پيش فرض را داراست و آن اينكه “استاندار” در هنگام سوانح طبيعي “بايد” در محل سانحه حاضر باشد. يك نكته هم براي اذهان عمومي (ظاهرا) پذيرفته نيست و آن اينكه استاندار، قاعدتا يك معاون عمراني (مسئول ستاد حوادث غيرمترقبه) دارد و علاوه بر اين، معاون سياسي (معمولا) جانشين استاندار است. يعني اگر شخص استاندار نباشد، دو نفر جايگزين در اين بحث در استان هستند. اما اذهان عمومى اين را پذيرا نيست. (و البته ايرادى هم ندارد)
حالا كه بحث به اينجا رسيده خوب است يادى كنيم از مسعود امامي، استاندار قزوين كه در جريان زلزله قزوين، همان ساعات اوليه سانحه به بازديد منطقه (الموت) رفت و هلى كوپتر (بالگرد) سقوط كرد و خودش و معاون عمراني و همه همراهانش شهید شدند.
چند روز قبل ازاين ماجرا و سقوط بالگرد، زمانى كه چاپ اول كتاب “زلزله در آلبوم تجربه ” انجام شده بود به دفتر كارش رفتم و نسخه اي از كتاب را (كه به كشته شدگان زلزله آوَج قزوين تقديم شده بود) به وى اهدا كردم. غرق در انبوه نامه ها و كارتابل ها نشسته بود و چهره اش به كم خوابي و خستگى شديد گواهى مي داد. كتاب را با بى حوصلگى و عجله تورقي كرد و پاراف كرد براي معاون عمرانى.
نسخه كتاب را بردم دفتر معاون عمراني كه بدهم و بگويم اين كتاب كار مشتركي با دانشگاه_توكيو و با هدايت دكتر نعمت حسنى به يادبود زلزله قزوين منتشر شده. ديدم جماعت پشت در اتاق معاون عمراني نشسته اند و اگر قرار به ديدار باشد، احتمالا دو سه ساعتي بايد نشست. بى خيال شدم. نسخه كتاب و پاراف را نزد مسئول دفتر گذاشتم و برگشتم تهران.
تلفن زدن به كارگاه ما، هميشه دردسر داشت. چهار خط تلفن بود و پيمانكاران متعدد. يك روز تلفن زنگ خورد. برداشتم با اين ذهنيت كه پيمانكار از شركت سديد زنگ زده. پشت خط صدايي با احترام و آهستگى گفت: سلام، من معاون عمراني استاندارى قزوين هستم. كتاب_زلزله را به دقت خوانده ام و از اينهمه اطلاعاتي كه استاد ژاپنى به زبان ساده در يك كتاب آورده، شگفت زده شده ام. پيشنهادي به ذهنم رسيده. اگر ما، گزيده اي ازين كتاب و عكسهايش را در قالب يك جزوه چندبرگى ساده تهيه و به هر شهروندى كه پروانه ساختِ ساختمان مي گيرد بدهيم، متوجه مي شوند “كيفيت اجرا” چقدر كم هزينه ، ولي در زمان زلزله چقدر موثر است. گفت: اين جزوه را برايمان تهيه كنيد تا من با شهرداري قزوين، ضميمه كردنش به پروانه ساختمان را پيگيري كنم.
…
چند روز بعدش زلزله الموت آمد و صاحب آن صدا (كه هرگز نديدمش) به همراه مسعود_امامى (استاندار) شهید شد.
بهاىِ استاندار بودن، يعني در هر حادثه و سانحه (طبيعي/اجتماعى) حاضر بودن. اين بهاى كمى نيست. قيمت اين كار، جان/آبرو/اعصاب و… چيزهايى زيادى است.
محمدعلی کریمی كه در زمان زلزله بم استاندار كرمان بود و سى و شش هزار جسد روى دستش مانده بود را چند نفر در كشور مى شناسند؟…
سيل گلستان آمده. ولى استاندار نبود. اما يادمان باشد، بسياري سيل ها و زلزله ها آمد و استاندارهايى بودند و نامى از آنها نيست.آنها كه پاى جان ايستادند در اين خاك، كم نبوده اند. اين يادمان نرود. غائب ها را اگر بر مي شمريم، يادى از حاضر ها هم بكنيم.
روح مرحوم امامى استاندار شاد باد.
مجتبی بنی اسدزاده
solseghalam@
میلادلارستان: مسعود امامی فرماندار فقید لارستان و استاندار فقید قزوین در جریان بازدید از منطقه زلزله زده الموت در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۸۳ در اثر سقوط بالگرد به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.