*) «زبو» لالك تتك بكت! (نفريني است)زبانت لال شود.اگر شخصي پشت سر ديگري غيبت كند، او را چنين نفرين ميكنند. *) «زَبوت» اَكلمه لا اله الا الله نِگَرده (نفريني است)(به…
*) «زبو» لالك تتك بكت! (نفريني است)
زبانت لال شود.
اگر شخصي پشت سر ديگري غيبت كند، او را چنين نفرين ميكنند.
*) «زَبوت» اَكلمه لا اله الا الله نِگَرده (نفريني است)
(به هنگام مرگ) نتواني شهادتين خود را بگويي.
اگر شخصي اهل تهمت زدن باشد، او را چنين نفرين خواهند كرد.
*)زَبو، قَپون خُدائه!(اصطلاحي است)
زبان، ترازوي خداست.
زبان هر طور كه خواستي ميتواني بچرخاني ولي سعي كنيد از آن به خوبي استفاده نماييد.
*)مَچي اَتِكِ «زبوئه»! (ضربالمثلي است)
زبان سرخ، سر سبز را ميدهد بر باد.
از زبان هر كاري ساخته است.
مواظب حرف زدن خودت باش (پسيني بسنج و صبايي بگو) مزن بيتأمل به گفتار دم.
*)«زبوت» و يك آو، تَزير اَچو! (نفريني است)
زبانت را همراه آب قورت دهي.
يعد از اين زبان نداشته باشي كه تهمت بزني يا غيبت كني و بد و بيراه بگويي.
*)از «زبو» بِبِش ! (نفريني است)
بر اثر سكته زبانت را از دست بدهي تا نتواني پشت سر كسي غيبت كني يا تهمت بزني يا بد دهني كني.
وقتي كه از دست زبان كسي به ستوه آمده باشي و نتواني از پس زبانش برآيي.
*)دُت و گُش كَر، و چَش كور، و «زَبو» لال!
قديم در مورد دختران ميگفتند كه هر چه شنيدهايد و هرچه را كه ميبينيد «كه نبايد آن را بازگو كنند» حتما از گفتن آنها خودداري كنند و به زبان نياوريد، وگرنه فتنه خواهد شد.
*)كَلّهاي كه از قصابي دارِن هم «زبو» اُشه! (اصطلاحي است)
وقتي به دختري كه زبان درازي ميكند بگويند: اينقدر دعوا و زبان درازي نكن در پاسخ اين اصطلاح را ميگويد كه چون زبان دارم بايد از آن براي دفاع از خود استفاده كنم.
*)بي «زبوئه» ! (صفتي است)
كم حرف است. نميتواند از حق خود دفاع كند.
*)بيزبو شُواجا آردِه كه آزار شَدِدائِن. (اصطلاحي است)
اگر زبان دفاع از خود را نداشته باشي به تو ظلم خواهد شد.
*)«زبوگاه» ببش بهتر از اِدَئه كه … گاه ببش.
از هر طريقي سر زبانها بيفتي و بدنام شوي بهتر از ين است كه از طريق بيناموس شدن بدنام و بيابرو شوي.
*)و «زبوش» مَكِس شَزتَهِ خُش اَدَر كِرده! (اصطلاحي است)
بسكه بددهن است هيچ كس جرأت دعوا كردن و ايراد گرفتن از او را ندارد. قهار است.
*) و «زبوش» مار از سوراخ اَدَر اَكَشه! (ضربالمثلي است)
بسيار زيرك و خوش زبان است.
*)و «زبوش» خُش وابا! (ضرب المثلي است)
به خاطر زبانش است كه توانسته خود را نگه دارد. (شيرين زبان بودن فرد را معني ميدهد)
*)چاره «زبوش» ناشا كِردَه (اصطلاحي است)
از پس زبان او برنميآيي (بد دهن بودن فرد را معني ميدهد.)
*)و «زبوش» اُش باخته!
به خاطر زبانش است كه شكست خورده و به جايي نرسيده است.
*)«زبو» مَز حلق اَدر اُندايي! (اصطلاحي است)
وقتي ميگويند تشنگي بيش از حد كه بر كسي غالب شود.
*)«زبوش» شو بُلُدِه!
انگار لال موني گرفته كه به موقع حرف نميزند.
*)«زبو» مَلو مَكَش! (اصطلاحي تهديدآميز)
با من زبان درازي نكن كه نتيجهاش را خواهي ديد.
*)گول «زبوش» اُمخَه! (اصطلاحي در جهت منفي)
با زبانش مرا فريب داد.
*)هرچي شه دلِ، شَه «زَبوئه»! (اصطلاحي در جهت مثبت)
دل و زبانش يكي است. بيشيله پيله بودن شخص صادق.
*)«زبوم» شو قُلفْ كِه.
زبانم قفل شد و نتوانستم جواب منفي بدهم.
*)زبوم شَت (دِلم شَت)
زبانم از ترس بند آمد و نتوانستم حرفي بزنم.
*)«زبوش» اَگِشتايي ولي خُش از مَچي بُدِه!
يعني با توجه به اين كه توان جسمي خودرا از دست داده و زمينگير شده ولي زبانش حكمفرمايي ميكند و مردم از زبانش ميترسند.
*)«زبون» خير اُنِس!
زبانت را در جهت امور خير و نيك، به كار ببر و با زبانت شر به پا نكن.