بيبي وقتي كه از كسي نام ميبره، خيلي كم اتفاق ميافته كه اونو با نام خانوادگي معرفي كنه، اغلب اونارو با نام پدر يا جدّ پدري يا مادري به مردم…
بيبي وقتي كه از كسي نام ميبره، خيلي كم اتفاق ميافته كه اونو با نام خانوادگي معرفي كنه، اغلب اونارو با نام پدر يا جدّ پدري يا مادري به مردم ميشناسونه، گاهي واسه اين كه كسي رو بهتر و بيشتر بهت معرفي كنه مجبور ميشه از لقبهاي خاصي كه مردم به اون شخص دادن نيز استفاده ميكنه. اين مسأله توي هر شهر و روستايي وجود داره بخصوص در محيطهاي كوچك. حالا بيبي ميگه اين لقبها گاهي اونقدر بد و بيمناسبت است كه آدم خودش خجالت ميكشه كه يك شخص محترمي رو با اون لقب خاص، صدا كنه. گاهي هم خود افراد از القابي كه دارن بياطلاع هستند در حاليكه دربين مردم، اونارو با لقب خاصي معروف هستند. نگاه كنين به اين القاب و تشبيهات لاري كه ازقديم در بين مردم رواج داشته و هنوز هم مردم به همان القاب ميشناسند:
*)بِچِ بچخَنو:
بچه تازه به راه افتاده به افراد بالغي كه مثل بچه ها رفتار ميكنند اتلاق ميشود.
*)بُلي لَتم:
از كلمه بليت يعني نادان و احمق گرفته شده به كسي كه رشدش زياد ولي فهم و شعورش كم است گفته ميشود.
بلهت: كمعقل
*)بُغام:
اين كلمه لاري نيست و وارد زبان لاري شده است يعني هالو – كم فهم و به كسي كه چيزي حاليش نيست گفته ميشود.
*)بَرداره اشكَسّه:
برداره وسيلهاي خورجين مانند بوده از جنس چوب كه روي الاغ ميگذاشتند و در آن بار قرار ميدادند. فرد لاغر و ضعيف و از كار افتاده را به برداره شكسته تشبيه ميكنند.
*)بوشكي:
به شخص عبوس گفته ميشود به اصطلاح امروزي مثل كسي است كه انگار با خودش قهر است.
*)پا اشكَم كَش:
به بچه آخر اتلاق ميشود كه گاه ناخواسته به دنيا ميايد.
*)پَپ:
كسي كه قادر به توانايي اجسام نباشد و از دستش بيفتد و چيزي نداند و دركش خوب نباشد.
*)پَلشت:
كسي كه كثيف باشد كثيفي همراه با رطوبت مثلا لباس خيس و كثيف باشد.
*)پَخمَه:
به شخصي كند ذهن گفته مي شود.
*)پَه مِزَك:
په يعني گوسفند به جانوري كه شير گوسفند ميمكد و داراي دو زبان است با يكي صداي مخصوص و خوشايندي براي گوسفند ايجاد ميكند تا خوشش بياييد و با زبان ديگرش شير گوسفند را ميمكد. به شخصي كه ريز اندام و با سياست و زيرك است ميگويند كه بزرگتر از خودش را نيز حريف است.
*)چُنِ تُوَت:
توت يعني اسپكو (ته ساقه بريده نخل) كه وقتي بسوزانند جز دود بهرهاي به كسي نمي رساند. به شخص بيخاصيت كه هيچ كمكي و خيري براي ديگران ندارد اتلاق ميشود.
*)تُرُپّه:
يعني شكسته به شخص ناتوان و بيمار اتلاق ميشود.
*)دُت دترنو:
دختر باكره و چشم و گوش بسته را گويند.
*)دُتِ گُت بَلَسه:
بلسه يعني بالغ به دختري كه به حد رشد رسيده ولي ازدواج نكرده ميگويند.
*)دُت لو وابَسّه:
به دختر محجوب و كمرويي گفته ميشود كه نامحرمي صورتش را نديده باشد.
*)دَيلاغ يا ديلاغ:
به كسي كه قدش از اندازه معمول بلندتر است گفته ميشود.
*)دامُنوئه سَوار:
به قلاش كه هيچ كس از پس زبانش برنميايد اتلاق ميشود.
*)دَدَمِلَكو:
وقتي شعاع نور خورشيد به روي آب حوض برخورد كرده و انعكاس آن بر روي ديوار ديده ميشود بچهها را از نور ميترسانيدند و براي اين كه به لب حوض نروند و در آن نيفتند ميگفتند دده ملكو شما را ميخورد و چون آب حوض را حركت ميدادند ددملكو هم حركت ميكرد و به تناسب بر روي ديوار ظاهر يا محو ميشد. به همين دليل شخص ترسويي كه اعتماد به نفس ندارد و نميتواند روي پاي خود بايستد و براي انجام كار به ديگران متكي است به ددملكو تشبيه ميكنند.
*)چَش شَه ازنَئه:
به كسي كه چشمداشتي از كسي دارد گفته ميشود.
*)چُن لوك:
لوك به شتر نر گفته ميشود به اشخاص قويهيكل اتلاق ميشود.
*)لِزگو:
به شاخه نازك و تنك گفته ميشود به افراد ضعيف و لاغر اندام اتلاق ميشود.
*)لَيتار:
(كلمه لاري نيست) به شخص بلند قامت و لاغر ميگويند.
*)لوبُلك:
لو يعني صورت – بلك يعني بريده شده به شخص پررو گفته ميشود.
*)گربه چَش لوشت:
(لوشت يعني بينا) كسي كه خوبيها را نميبيند.
*)گِرَه زَردو:
به شخص بور و سفيد چهره و بيمزه ميگويند (گِره يعني مورچه ريز زرد)
*)چُن گل توو:
مثل گل با طراوت – به زنان مسن گفته ميشود كه با توجه به پيري ولي توان و نيرو خوبي دارند.
*)سُك سُكي:
به كسي كه براي انجام كار اصرار ميورزد.
*)سيه دو غازي:
غاز نوعي سكه قديمي بيارزش بوده كه دوتاي آن بردهاي را ميخريدند) آدم بيارزش به زن پرمدعا و پرافادهاي گفته ميشده كه زيبايي چهره هم نداشته است.
*)شُله:
به شخصي كه موقع راه رفتن تلوتلو ميخورد و به يك طرف خود را خم ميكند ميگويند.
*)مُچلو:
به كسي كه در نگهداري اجسام، دچار مشكل است و از دستش ميافتد گفته ميشود.
*)مُكنّكي:
(موجود خيالي) به نكير و منكر هم ميگويند.
به كسي كه ديگري را مورد سوال و جواب قرار ميدهند و از او بازجويي ميكند ميگويند. چن مكنكي مه ور ويسَده يعني مثل نكير و منكر بالاي سرم ايستاده و از من بازجويي ميكند.
*)مُك مُكي:
به آدمي نق نقو اتلاق ميشود. بيشتر براي پيرزنان و مادر شوهران كاربرد دارد. گاهي نيز به بچههاي كوچك كه نق ميزنند گفته ميشود.
*)موكُشَك:
به قسمتي از نخل ميگويند كه به تنهي نخل چسبيده و رشد نميكند و باعث از بين رفتن آن ميشود. معمولا به بچههايي اتلاق ميشود كه به مادر ميچسبند و نق ميزنند و ول كن نيستند.
*)مامِنجَك:
بچه گنجشك كه خيلي ريز است. به شخصي ريز اندام زيرك و باسياست ميگويند.
*)نيتك:
شپش تازه از تخم درآمده كه بسيار ريز و زرنگ است و خيلي به چشم ديده نميشود و به كف سر ميچسبد و لابلاي موها مخفي ميشود. به شخص زرنگ و مخفي كار مي گويند.
*)نيم نخودو:
به شخص ريز اندام زرنگ و باهوش ميگويند. نصخدو كه همان نصف نخود است هم گفته مي شود.
*)كبُلش كته:
كَبُله به تخته وسط آس كه روي ميلهاي واقع بود و آس روي ان ميگرديد ميگفتند. شخصي كه تنبل و بيحال است و دائم مي خوابد ميگويند مگر كبُلت كته؟ يعني مگر كلهات افتاده كه نميتواني برگردي؟ همچنين اين تشبيهات نيز در قديم مورد استفاده قرار ميگرفته و بيشتر در بين زنان كاربرد داشته است:
-گِسه:
بز مادهاي كم سن و سالي كه هنوز نزائيده – زن نازا.
-جاني:
نام زن چاق و بدقوارهاي بوده است كه اينگونه زنان را به جاني تشبيه ميكنند.
-فَيدو:
نام كنيزي سياه پوست عروسهايي كه مادر شوهرشان آنان را به كارهاي زياد خانه واميدارند به قير و تشبيه ميكنند.
-شَليته:
زن بد دهن – جنجالي در همين زمينه ضربالمثلي است (از زن شليته و ديوار شكسته برحذر باش) يعني اززن بد دهن و ديوار شكسته پرهيز كن كه هر دو خطرناكند.
-لَپُرگُت يا سُپُك گُت:
زناني كه صورت پهن و گوشتالويي دارند و كار خود را به ديگري محول ميكنند و تنبل هستند را به اين نام تشبيه ميكنند.
-چُنِ كوگ: مثل كبك
پيرزني كه زرنگ و چابك باشد را به كبك تشبيه ميكنند.
-خُمَه مَهوه:
زن تپل چاق به خمرهي مهوه تشبيه ميكنند. (خيكي)