تامین آب پایدار دغدغه و خواستهی همیشگی مردم جنوب بوده است. این همه برکهی سر برافراشته آشناترین نشانه است تا بدانیم در سرزمین ما که خبری از آبهای جاری نیست…
تامین آب پایدار دغدغه و خواستهی همیشگی مردم جنوب بوده است. این همه برکهی سر برافراشته آشناترین نشانه است تا بدانیم در سرزمین ما که خبری از آبهای جاری نیست و گرمای هوا در کوتاهترین زمان همه چیز را تبخیر میکند، باید سرمایه، توان و اولویت را به آب اختصاص داد.
در قرنهای پیشین، دغدغهی تامین آب با ساخت برکههای متعدد پاسخ داده میشد. در ۱۱۵ سال اخیر با ایجاد مجلس و دولت مدرن نیز همواره یکی از خواستههای همیشگی از دولت مرکزی، تامین آب بود که بارها و بارها در مکاتبات، مطبوعات و دیدارها تکرار و تکرار شده است.
در حال حاضر تامین آب نقاط مختلف از سه منبع استفاده میشود و برای تامین آب پایدار هر سه روش باید مد نظر قرار بگیرد و از آن مهمتر، با توجه به رشد جمعیت و رشد اقتصادی، هر ساله برای تامین آب سرمایهگذاری کرد.
هر چند اولویت اول آبی، تامین آب شرب و نوشیدنی شهرها و روستاهاست، اما بدون تامین آب، بخشهای کشاورزی و صنعت نیز عملا هیچ امکانی برای رشد ندارند.
تا قرن اخیر، تامین آب تمامی مناطق جنوب فارس از طریق منابع آب محلی بود. برکهها، قناتها و چاههای کم عمق سالها تامینکنندهی آب نوشیدنی و کشاورزی بودند. با ایجاد شبکهی آبرسانی و لولهکشی در شهرها، حفر چاههای عمیقتر آغاز شد و کشاورزان نیز به دنبال آب به اعماق زمین رفتند.
تامین آب در شهرهایی مانند گراش در دهه ۴۰ و ۵۰ یک تحول بزرگ بود که باعث گسترش شهرها شد. همزمان، ضرورت تامین آب و چگونگی آن به یکی از عوامل تنشزا بین شهرها و روستاهای همجوار تبدیل شد و اگر به این موضوع توجه نشود، در آینده نیز میتواند منبعی برای تنش و بحرانهای اجتماعی باشد.
آبهای محلی تا پیش از جهش جمعیتی و در دوران کشاورزی سنتی و نبودنِ صنعت میتوانستند به سختی نیازهای منطقه را برآورده کنند. اما در سالهای اخیر این نوع تامین آب یک مانع برای رشد جمعیتی و اقتصادی جنوب فارس است.
دولت سازندگی در دههی هفتاد طرحهای عظیم سدسازی و انتقال آب را با هدف آمایش سرزمین و کنترل آبهای سطحی آغاز کرد. با وضعیت بحرانی آب در جنوب فارس، خوشبختانه یکی از بزرگترین سدهای استان فارس بر روی رودخانه قرهآغاج با هدف تامین آب شرب شهری و آب کشاورزی دشتهای پایین دست سد ساخته شد.
سد سلمان فارسی در ۲۰ سال اخیر دغدغهی آب را برای مهمترین شهرهای منطقه کاهش داد. هدف تعیینشدهی این سد بر اساس طرح منتشر شده در شرکت سهامی آب منطقهای فارس «تأمین آب آشامیدنی شهرهای پایین دست و آب کشاورزی دشتهای قیر، کارزین، علیآباد، افزر و لاغر» بود. اما با پا گرفتن این سد، هر روز تقاضای دریافت سهم از آب این سد افزایش یافت. تصفیهخانهی سد سلمان نیز ظرفیت محدودی دارد که در زمان افزایش مصرف آب نمیتواند جوابگوی نیاز شهرهای انتهای خطِ انتقال مانند لار و گراش باشد. (مشخصات اولیه طرح سد سلمان)
با فناوریهای نوین، شیرینسازی و انتقال آب دریا در حجم بالا ممکن شده است و یکی از سیاستهای دولتها در سالهای اخیر، انتقال آب از دریا به بخشهای مرکزی فلات ایران بوده است.
از ابتدای دولت دهم، ۱۰ طرح بزرگِ نمکزدایی از آب دریا در کل کشور آغاز شد و آبان ۱۳۹۹ رییسجمهور ابرپروژه انتقال آب از خلیج فارس به فلات مرکزی ایران را افتتاح کرد. چهار خط انتقال با سرمایهگذاری ۱۲۸ هزار میلیارد تومان و اشتغالزایی برای ۷۰ هزار نفر، آب خلیج فارس را به ۱۰ استان منتقل میکنند. (خبر در ایرنا)
در پروژه خط انتقال امید علاوه بر تامین آب مصرفی کارخانههای مهم صنعتی در مرکز ایران و ایجاد اشتغال در استانها، در مسیر خود، آب کشاورزی و شرب شهرهای فلات مرکزی ایران را هم تامین میکند.
بیش از ۸۵۰ آب شیرین کن در کشورهای خلیج فارس مشغول فعالیت است که ۲۵ مورد آنها آب شیرین کنهای بزرگ با ظرفیت بیش از ۱۰۰ هزار مترمکعب در شبانه روز هستند.
در حالی که قرار است آب دریا از خلیج فارس تا فاصله ۱۵۰۰ کیلومتری و مشهد نیز منتقل شود، هنوز مشخص نیست سهم شهرستانهای لارستان، گراش، اوز و خنج از این سرمایهگذاریهای عظیم کجاست.
انتقال آب دریا با هدف اصلی تامین آب صنایع انجام میشود و در کنار آن آب شهرهای همجوار نیز از این منبع تامین میشود. نزدیکترین نمونه برای ما، تامین آب کارخانهی آلومینیوم لامرد است: ۱۵ میلیون متر مکعب آب دریا به مهر و لامرد منتقل میشود که ۲.۵ میلیارد مترمکعب آن سهم آب شرب است.
هر کدام از این منابعِ تامین آب دارای مزیتها و مشکلاتی است و کاربریهای خاص خود را دارد.
نکتهی مهم این است که تامین آب به جز سرمایهگذاری اولیه، نیازمندِ سرمایهگذاریِ مداوم است که در این بخش کمتوجهی شده است. طرحهای تامین آب طرحهای عظیم و ملی است و تصمیمگیری در مورد آن در سطوح بالای سیاسی انجام میشود.
هر کدام از این سه نوع تامین آب نیاز به سرمایهگذاری دارد تا در آیندهی نزدیک دوباره فریاد «آب، آب» از شهرهای منطقه به گوش نرسد.
آبهای محلی ۵۰ سال پیش میتوانست آب مورد نیاز مردم را تامین کند. اما تغییر سبک زندگی و افزایش جمعیت باعث شده است که آبهای محلی حتی در روستاها نیز دیگر جوابگو نباشد.
مهار آبهای سطحی و طرحهای کوچک آبخیزداری لازم و ضروری است تا آسیب به منابع آب زیرزمینی بیشتر از این نشود و از آب برکهها همچنان میتوان برای مصرف شخصی و فضای سبز استفاده کرد و نباید این فرهنگِ ریشهدار را به راحتی و به خاطر اطمینان به شیوههای دیگر کنار گذاشت.
چاههای موجود آب شرب بهجامانده از سالهای گذشته باید آماده و فعال نگه داشته شود که در زمانهای قطع خط انتقال سد سلمان که سالانه یک یا دو بار رخ میدهد. کمبود آب به یک بحران اجتماعی تبدیل نشود.
در واقع به آبهای محلی در سرزمین خشک و کمبارش ما تنها میتوان به صورت یک ذخیره برای مواقع ضروری نگاه کرد.
هدف اصلی سد سلمان، آبرسانی به لارستان و جنوب فارس بود. ۲۵ سال از طرح اولیهی سد گذشته است و در حال حاضر وضعیت تامین آب از طریق سد نیاز به یک بازنگری کلی دارد.
مدتی پیش، تامین آب شرب و صنایع جهرم از طریق سد آغاز شد و نمایندهی لامرد و مهر بعد از ۲۵ سال به دنبال تامین بخشی از آب شرب حوزهی انتخابیه از طریق این سد است. کشاورزی دشتهای پایین دست نیز وابسته به آب رودخانهای است که دیگر جاری نیست.
با همه اینها، فشار بیش از حد به این منبع میتواند آن را به سرنوشت سدهایی تبدیل کند که به دلیل انحراف از هدف اولیه، دچار کمبود منابع آبی شدهاند.
سد سلمان ذخیره کنندهی آب است. اما فرآیند تصفیه و انتقال هم وجود دارد. خط دوم انتقال و افزایش ظرفیت تصفیه کمک میکند که این سد بتواند بهتر به وظیفه اصلی خود عمل کند.
در مورد سد سلمان، اولویت اول باید سرمایهگذاری برای تکمیل خط دوم و بعد از آن جلوگیری از تخصیصهای غیر متناسب مانند اختصاص به صنایع باشد. اگر این رویکرد وجود نداشته باشد، آب سد سلمان هم به ما وفا نخواهد کرد.
فعالیتهای صنعتی، حتی صنایع کوچک، با استفاده از آبهای محلی و سد سلمان عملا غیر ممکن است. کل منطقه از نظر حفر چاه، منطقه ممنوعه محسوب میشود و تخصیص آب سد سلمان نیز صرفا برای شرب و نوشیدنی شهرها است. به همین دلیل تقریبا تمامی طرحهای اقتصادی کوچک و بزرگ در همان گام اول به بنبست میخورد.
قضیهی نبودن صنعت بزرگ در منطقه مانند معمای مرغ و تخممرغ است. برای بودن صنایع بزرگ باید آب دریا وجود داشته باشد ولی برای توجیه انتقال آب دریا باید صنایع بزرگ وجود داشته باشد. این حلقهی معیوب باید جایی شکسته شود.
برای درک تفاوت به این دو رقم توجه کنید: ظرفیت تصفیهخانهی سد سلمان برای کل شهر و روستاهای جنوب فارس روزانه ۸۵ هزار متر مکعب است. در حالی که برای آبشیرینکن پارسیان که آب لامرد و مهر را تامین میکند، ظرفیت ۷۵۰ هزار متر مکعب پیشبینی شده است؛ یعنی ۸ برابر کل آبی که ما در حال حاضر مصرف میکنیم.
سادهترین راه حل این است که خط انتقالی که از کرانهی خلیج فارس تا لامرد و ۳۰ کیلومتری لارستان رسیده است، ادامه پیدا کند.
گاهی توجه نکردن به دورنما و سیاستهای کلی ممکن است ما را به مسیر اشتباه بیندازد. سیاست کلی دولت تامین ۳۰ درصد آب از طریق شیرینسازی است. پس چرا وقتی فریاد آب از بیرم بلند میشود، به جای انتقال آب از خلیج فارس به سراغ راهحل دم دستتر یعنی انتقال آب از سد سلمان میرویم؟ اگر آب بیرم از خلیج فارس تامین شود، هم آب شرب آن تامین میشود و هم میتواند برای طرحهای اقتصادی دیگر به حجم مناسبی از آب دسترسی داشته باشد.
آب شرب منطقه با توجه به اهمیت آن باید به ترتیب از هر سه منبع سد سلمان، آب دریا و آبهای محلی تامین شود تا در صورت اشکال یا آسیب به هر کدام، تامین مهمترین نیاز مردم مختل نشود.
در بخش آبهای محلی، میتوان به توان مردم اتکا کرد و مردم از طریق بهروزرسانی کشاورزی، سرمایهگذاریهای شخصی، ساخت برکهها و طرحهای زیست محیطی، به حفظ و استفادهی مناسب این منبع حیاتی تشویق شوند.
آب سد سلمان در حال حاضر مطلوبترین شیوهی تامین آب شرب است و با سرمایهگذاری، به ویژه بر روی خط انتقال دوم، این سد باید جوابگوی رشد جمعیت باشد؛ اما استفاده از آن در بخشهای کشاورزی و صنعت عملا ممکن نیست و برای این بخشها باید فکر دیگری کرد.
دیگر نباید شک کرد که در دورنمای خود برای هر نوع توسعهای نیاز به آب دریا داریم. آبی که هر چند گران است اما وقتی استفاده از آبهای محلی و آب انتقالی برای صنایع ممکن نیست و طرحهای کلی دولت نیز انتقال آب دریا به داخل ایران است، باید سهم خود را از آب دریا بخواهیم.
اگر نماینده به دنبال یک کار اساسی است، باید پیگیر سهم مردم جنوب فارس از آب خلیج فارس باشد. فریاد «آب» خواستن ما گویی تمامی ندارد.
منبع: هفتبرکه – محمد خواجهپور
ف ۱۱۰