از اقسام عمل صالح، رسيدگي به وضع مسلمين و بهبودي وضعيت زندگي، اجتماعي و معيشتي آنان است.بناهاي عاملالمنفعه مانند مدرسه،بيمارستان، دارالايتام و… از كارهاي سودمند و مفيد در جوامع بشري بويژه جامعه اسلامي است يكي از بنيادهايي كه تأسيس آن در منطقه لارستان ضرورت دارد و ميطلبد كه خيرين كمر…
دورة اول : نخستین نمایندهي مجلس شورای ملی در لارستان حاج علی لاری است. او از تجّار و معاریف شهر محسوب می شد . وي به سفارش آیت الله سید عبدالحسین لاری و انجمن ولایتی لارستان به این سمت منصوب شد . والی فارس از حركت او به سمت تهران…
عطرش چندتا اونورتر هم به مشام ميرسيد. آخه مثل اين روزها نبود كه همه كس بتونند تهيهاش كنند. البته خصوصيتي كه داشت ايراني بودنش بود. يك جنس اعلا و درجه يك بدون هرگونه ناخالصي امروز!! به هر صورت، همسايهها هم سهمي داشتند حتي به اندازهي يك كف دست. بيبي هميشه…
*)حمام میر : یکی از حمام های قدیمی لار به حساب می آید که در پشت مسجد فضل الله خانی واقع شده است كه در پشت بام آن در و دريچههاي فلزي دست دوم خريد و فروش ميشود. *)حمام گودو: این حمام نیز در محله قنبر بیگی در کنار گودِ گَنَه ودر…
امروز بباجي دو نكته مهم رو يادآوري كرده و براي هر كدام از اونها فرضي آورده كه البته اين فرضها شايد هيچ ربطي به هم نداشته باشند. ولي خودتون اگه دوست دارين و خيلي بيكاريد كه خدا را شكر اين روزها آدم بيكار زياد پيدا ميشه بنشينيد و براي اين…
قسمت اول یکی از شاخص های رشد و بالندگی مدنیت، داشتن محیط و جامعه ای تمیز و بهداشتی و عاری از آلودگی و کثافات است. مزید بر آن رعایت نظافت و بهداشت فردی و شخصی نشانه ی اعتلای فرهنگی است. در آموزه های اسلامی و قرآنی نیز رعایت نظافت و…
اين بار بباجي با ضربالمثل شروع ميكنه كه شايد شما خوانندگان عزيز همه اين رو شنيديد. آيا از كاربرد يا معني يا داستان ضربالمثلها كه در كجاها به كار ميرند ميدونيد، خستهتون نكنم دوستان باز هم صحبتهاي گرم و لرزش ترنم صداي او به دل ميشينه.ضربالمثل اول به زبان لاري:(كَشْكي…
دوباره به فرمان آقاي بباجي براي خريد هندونهي شب يلدا راهي خيابون شدم. البته خودش هم همرام بود. بباجي از اون آدمهاي وسواس توي خريده كه به آسوني نميشه چيزي رو به اصطلاح بهش بندازن و البته بگم كه براي مراسم ملي مثل شب يلدا و عيد نوروز و از…
بی بی بانو تو مطلب ماده / از راه دور اُندسم تو مطلب ماده فصل پاییز که می رسید نشانه ی این بود که مردم خونگرم لارستان بعد از سپری کردن تابستان گرم وسوزان خودرا برای یک فصل همراه با سرمای شدید وخشک آماده کنند. افسانه از اینجا شروع می…
شب اول محرم به دنبال بباجي رفتم. وارد اتاقش شدم، به چيزي خيره مانده بود. به دستانش نگاه كردم. داشت چيزي مينوشت. هيچ نگفتم كه شايد از خودش دور گردد. او فقط مينوشت. نوشتهاش كه تمام شد، اشكهايش را هم پاك كرد. اين بار سلامش كردم. سرش را برگرداند و…