شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۲:۳۳ق.ظ
::آخرین مطلب 2 ساعت پیش | افراد آنلاین: 0

“از گروه المجاهد تا افطاری منزل آقای نسابه…”+(خاطرات انقلاب:4)

در ایام دهه فجر و چهل سالگی انقلاب اسلامی و به منظور پاسداشت و گرامیداشت خاطرات آن زمان،‌ سعی کردیم تا گپ و گفت هایی هر چند کوتاه با برخی…

در ایام دهه فجر و چهل سالگی انقلاب اسلامی و به منظور پاسداشت و گرامیداشت خاطرات آن زمان،‌ سعی کردیم تا گپ و گفت هایی هر چند کوتاه با برخی از افراد تاثیرگذار  انقلاب اسلامی در لارستان را ترتیب دهیم. اگرچه کم و کاستی در این زمینه وجود داشته و  ناگفته های فراوانی هنوز باقیمانده است،‌اما در فرصت کم و بضاعت محدود به نظر می رسد نکات و خاطراتی خواندنی از مصاحبه ها استخراج گردیده است. با هم  چهارمین مصاحبه را که با آقای محمدباقر صداقت  ترتیب داده شده در ادامه می خوانیم. 

میلادلارستان) از انقلاب در لار برای ما بگویید.

آقای صداقت) واقعیت آن است که زمان طاغوت در واقع مردم هيچ كاره بودند حتي  در انتخابات كوچك و محله‌اي و امكانات به صورت خيلي كم بود. اما امروزه امكانات و وسايل رفاهي مردم از مدرسه، آسفالت گرفته تا فرهنگ و بهداشت و…. به حد لازم وجود دارد. انقلاب از سال ۴۲ شروع شده بود تا رسيد به ۵۶ و ۵۷ كه اوج درگيري‌ها ۵۷ بود. در لار از سال ۵۷ بعد از شهرهاي ديگر با تكثير اعلاميه شروع شد من با همكاري افرادي مثل شهيد امامي شروع كردم .

يك روز مسعود امامي به من گفت مي‌خواهيم اعلاميه‌هاي امام را پخش كنيم و فقط من و تو هستيم گفت بيا منزل كه نزديك بازار قيصريه بود  و در آنجا با استفاده از دستگاه تكثير مي‌كرديم . يك روز دكتر طالعي به ما گفت من دستگاه پلي كپي دارم به شما مي‌دهم و دستگاه آورد و ما در منزل جا داديم و فرشي روي آن قرار داديم كه پيدا نباشد و با مرحوم باقر دلخسته در شهرقديم گشتيم تا خانه‌اي مناسب پيدا كنيم براي جا دادن دستگاه، تا اين كه در محله امامزاده خانه مخروبه‌اي پيدا كرديم كه مناسب اين كار بود كه منزل مرحوم حاج محمدصادق اقبال بود كه در اختيار ما گذاشت و ما دستگاه را با كمك فرغون آورديم به مخروبه و مرحوم حاج يوسف عسكري‌زاده اعلاميه‌هارا براي ما مي‌آورد و ما تكثير مي‌كرديم و شب‌ها مي‌آورديم مسجد جامع كه آقاي نسابه سخنراني مي‌كردند به صورت خيلي محرمانه و سرّي بين مردم پخش مي‌شد نام گروه ما گروه المجاهد بود كه ساواك در پي گرفتن و دستگيري اين گروه بود. روزي ابوالحسن مويدي آمد و گفت شما چه مي‌كنيد؟ گفتيم ما اعلاميه‌ها را تكثير مي‌‌كنيم  گفت من مي‌خواهم اين مخروبه را ببينم و آمدند و ديدند و گفتند عجب جايي پيدا كرديد.

میلادلارستان) شما از چه سالي كار پخش اعلاميه شروع كرديد؟

آقای صداقت) از فروردين و ارديبهشت سال ۵۷ شروع كرديم تا آخر انقلاب ادامه داديم. اي كاش نمونه‌اي از آن اعلاميه‌ها براي خودمان نگه داشته بوديم.

میلادلارستان) از تظاهرات لار بگوييد.

آقای صداقت) سال ۵۷ نزديكي‌هاي انقلاب (۱۴ دي ماه) تظاهرات گسترده‌اي در خيابان همت (امام خامنه‌اي امروز) لار به راه افتاد كه  طاهري، خليل‌زاده و رستگار به شهادت رسيدند. ما هم روزه بوديم و پراكنده شديم و رفتيم كوچه آقاي نسابه من پريدم منزل آقاي نسابه و آنجا افطار كردم.

میلادلارستان) مجسمه شاه را چگونه سرنگون كردند؟

آقای صداقت) تعدادي از جوانان مواد منفجره آورده بودند كه افاقه نكرد و با سيم بكسل و زور مردم مجسمه سرنگون شد .

میلادلارستان) نيروهاي ارتش دخالتي نمي‌كردند؟

آقای صداقت) نه جرأت كاري نداشتند.

بعد از انقلاب محلي در خيابان گردان انتخاب كرديم براي جمع‌آوري اموال بيت‌المال كه مردم اموال را برمي‌گرداندند و تحويل ادارات مي‌داديم. از جمله كلتي داشتم كه آقاي منيري برايم آورده بود و بعد از انقلاب تحويل نيروي انتظامي دادم.

من در آن زمان با رنگ و روغن نقاشي مي‌كردم يك روز ساواك به منزل ما حمله كرد و خانه را به هم ريختند و فهميدند كه من نقاش هستم و تعدادي كتاب برده بودند.

يك روز كاريكاتوري از شاه روي ديوارهاي شهر نصب كرده بودند كه آنها فكر كردند كار من بوده و من را گرفتند و بردند كلانتري و دو روز نگه داشتند پس از آن مرحوم احمد قنبري سند آورد و با ضمانت من آزاد شدم.

میلادلارستان) خانواده شما با اين مسائل مشكلي نداشتند؟

آقای صداقت) نه خانواده مخالف بودند اما قدرت ما براي انقلاب بيشتر از خانواده بود.

میلادلارستان) نقش آقاي آيت‌اللهي و نسابه در آن روزها چه بود؟

آقای صداقت) ايشان نوعي محوريت بخصوصي داشتند كه نفوذ زيادي روي نيروهاي ارتشي داشت كه محافظ جان مردم بود. آقاي نسابه هم در سخنراني‌ها به مردم هشدار مي‌داد و آنها را بيدار مي‌كرد.

میلادلارستان) دهه فجر در لار چگونه برگزار مي‌شد؟

آقای صداقت) ايام بسيار خوبي بود يك سال دهه فجر روز تاسوعا و عاشورا گرفت كه مردم به نحو شايسته‌اي شركت كردند.

میلادلارستان) آيا شما براي ورود امام به تهران رفتيد؟

آقای صداقت) نه من نرفتم اما تعداد زيادي از مردم با اتوبوس رفتند.

میلادلارستان) توقع شما از جوانان و مسئولين چيست؟

آقای صداقت) تا سختي نكشيم نمي‌توانيم قدر انقلاب را بدانيم مسئولين بايد براي مردم كار كنند ما خودمان در قبال مردم آن زمان قبول مسئوليت مي‌كرديم حتي به خانه نمي‌رفتيم و سه شيفته كار مي‌كرديم خواب و خوركمان كم بود و كارمان زياد كه اين انقلاب از خون شهدا و ايثار و فداكاري مردم به ثمر نشسته است.

جوانان بايد با اميد و كار زياد خود را بالا بكشند همينطور كه جوانان آن زمان كار زياد مي‌كردند.

میلادلارستان) با تشكر از شما.

#بازنشر

نوشته شده در تاریخ:دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۰ق٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

1 Responses to ““از گروه المجاهد تا افطاری منزل آقای نسابه…”+(خاطرات انقلاب:4)”

  1. ناشناس گفت:

    سلام خاطرات شیرین و خوبی اگه می شد بادست اندرکاران آتش زدن سینما و مشروب فروشی هم اطلاعاتی جمع آوری میکردید عالی میشد

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین