علی باقِلَه

این بار نوبت مي‌رسد به بباجی موفقی که همه کسانی که عمری در لار و حومه نزدیک زندگی کرده اند حداقل چندین بار با او مواجه شده اند . شاید از او خرید هم کرده باشند. فرد زحمت کشی بود . از کلّه صبح تا دم غروب با  به دوش کشیدن پارچه برای رزق و روزی حلال تلاش می‌کرد.

 «علیَّ تنخواه چی تُنووی» صدایش می شنوم وبه او نزدیک می شوم . سلام مشت علی .جواب می دهد علیک السلام  پیرشی بَبَه  .  قبلا از بزرگان شهر  شنیده بودم که علی عسکری معروف به علی باقله  در حال حاضر در لار از نظر سنی بالاترين سن دارد یک لحظه فکر کردم پیرمرد که بیش از ۱۱۰ سال سن شناسنامه ای دارد  و به قول فرزندانش و بزرگان شهر بین ۱۱۵تا ۱۲۰ سن  دارد چیزی به خاطر می آورد .؟ 

با خانواده‌اش هماهنگی  کرده بودم  به ایشان می گویم که حاضری برویم در مسجد میر عبدالعزیز و کمی در وقایع لارستان قدیم  برایمان تعریف کنید . می گوید اشکال ندارد متوجه می شوم که خیلی حرف ها برای گفتن دارد .  با کمک یکی از مداحان امام حسین  ( ع ) به طرف مسجد می رویم  مسجد برای مراسم محرم  آماده می کردند . دوستان مسجدی جمع شدند دوربین کوچکی داشتم وشروع کردیم  از او فیلم گرفتن و سئوال پیچ کردن از طرف دوستان وجواب صریح  به سئوالات ما که تا به حال از هیچکس نشنیده بودیم. البته بعد از حوال پرسی بیوگرافی خودش را تعریف کرد با زبان لاری اصیل وغلیظ حرف می زد و توصیه داشت که اين زبان به کودکانتان ياد بدهید  .

در محله نو به دنیا آمدم از محله پیر غیب زن گرفتم بابام مش زینل  مال محله آرد فروشان بود و در بین محله پیرغیب و قنبر بیگی نزدیک پیر خروس، خانه دارم و  در آنجا ماندگار شدم .
-چند فرزند داری ؟
۲۴ فرزند خداوند به من داد.
 تعجب می کنیم ۲۴ فرزند !
دو مرتبه می گوید بله آن هم از یک زن. الحق که مونس خوبی برای من بوده است  !ولی ۵ نفر بیشتر برایمان باقی نمانده است . -خوب داغشان نبینی .

 جوان بودم کار انبره می کردم . عقد کردم عقد من آقای  سید عبدالحسین لاری بزرگ  بسته است .   از قیام او علیه انگلیس ها صحبت می کند از زمان آقا سید عبدالمحمد بزرگ و شهید  شدن  شیخ علی ضیا ء زیر سابات محله آقا می‌گوید و محل دفنش هم در همین مکان و در حسینیه ضیاء واقع شده است .  از سردسته های سینه زنی  وخادمین امام حسین ( ع ) محلات یکی یکی اسم می برند بعضی از آنها شاید بیش از ۵۰ سال است که کفن پوسانده اند .  از مرحوم آقاسید علی اصغر موسوی لاری  به نیکی یاد می‌کند از آقای بزرگ و آقا مجتبی موسوی  و آقای نسابه تعریف و تمجید فراوانی می کند و زحمت های آنها برای اسلام و مردم منطقه و کشور  را ارج می نهد.

  از زمان رضا شاه  و نحوه کشف حجاب توسط او تا مصدق و شاه و جر و دعوای حیدری و نعمتی که دشمنان اسلام و مردم با این روش به جان هم می انداختند ولی الحمدالله این فرهنگ غلط از زمان آقا سید علی اصغر کم کم بر چیده شد تا حالا که اصلا این حرف ها در کار نیست برای ما بازگو کرد  . و….  بعد از انقلاب که همگی ما کم و بیش از جریان انقلاب اسلامی به یاد داریم . خیلی تعریف کرد شاید به اندازه یک فیلم سینمایی ۲ساعت و نیمه! از اشخاص از اماکن از دلاوری های مردم لارستان و خلاصه …. تا اینکه رمز سالم ماندن و سن به این اندازه کردن می رسیم .

همانطور که همه مرا می شناسند پار چه فروش دوره گرد بودم.  تمامی شهر قدیم  و شهرجدید و بائن و خور و براک و حتی لطیفی پاي پیاده و کول زدن پار چه رزق و روزی خود را از خداوند طلب می کردم .  اول توکل بر خداوند داشتم و بعد هم حرکت از خودم .  غذاهای مقوی مثل روغن  خَش و گوشت گوسفند و ماست و میوه  هایی مثل  خرما، انجیر و چیزهایی  که خداوند نام آنها  در قران آورده استفاده می کردم .  استراحت به موقع و ذکر و نماز اول وقت در دستور کارم بود .  اعمال واجب به طور کامل انجام می‌دهم .  نسبت به حلال و حرامی و کم یا گران فروشی حساس بودم.

در دل گفتم به این می گویند پیرمرد سعادتمند و این یعنی عمر پربرکت و در پایان از ما خواست که  دعا کنیم که عاقبت به خیر شود .  البته بعد از سه سال دیگر عاقبت به خیر شد  و دار فانی را وداع گفت . روحش شاد . خدا رحمتش کند .  خداییش عجب بباجی موفقی بود!

صمدکامجو