انسان دارای ورودیهایی است که از طریق حواس این ورودیها را دریافت می کند و در قلبش پردازش میکند و با عملش آنها را تبدیل به خروجی میکند و از…
انسان دارای ورودیهایی است که از طریق حواس این ورودیها را دریافت می کند و در قلبش پردازش میکند و با عملش آنها را تبدیل به خروجی میکند و از خود به صورت رفتار یا گفتار و… بروز میدهد. هر چقدر قلب انسان آرامتر باشد به هنگام مواجهه با سختیها دچار اضطراب و پریشانی نمیشود. برای داشتن قلبی آرام راههایی را میتوان ذکر کرد:
١. ورود ممنوع: انسان باید نسبت به ورودیهایش حساس باشد، چرا که این ورودیهاست که وارد قلب او شده و اگر کنترل نشوند انواع حالات را برای او ایجاد میکند و ممکن است تا جایی پیش رود که این حالات در او تشدید یابد و او را به انواع اختلالات مثل افسردگی و اضطراب دچار سازد. بنابراین باید شنیدنیها و دیدنیها را با دقت بررسی کرد. چه چیز را باید دید و نباید دید، چه چیز را باید شنید و یا نشنید. خیالات ما از همان ورودیهای ما تصویر میگیرند، همان دیدنیها و شنیدنیهای ما، خیال اگر تمیز و پاک باشد، قلب آرام میشود ولی اگر کثیفی در آن راه یابد، قلب هم…
٢. طبقه بندی و اولویت دهی: برای اینکه قلب آرام داشته باشیم، ورودیهای خود را بایستی ابتدا طبقه بندی کنیم. طبقه بندی کردن یعنی مثلا بگوییم اینها مربوط به کارهای شخصی است، دیگری مربوط سلامت است، دیگری مربوط به روابط، درس خواندن، کار کردن و… . بعد از طبقه بندی کردن، باید بین طبقهها انتخاب کنیم که کدام کار را اول انجام دهیم. مثلا در شرایط الان یک سری فعالیتها مثل دید و بازدید از اولویت خارج شدند، برای اولولیت بندی باید دو محور را در نظر داشته باشیم: چه نیازهای حقیقی داریم و به کجا میخواهیم برویم. مثلا ما میخواهیم سلامت باشیم، سلامتی نیاز حقیقی است وقتی که ما عمر خود و سلامتیمان را در راه خدا صرف کنیم. با این توصیف برای رسیدن به این سلامتی یا حفظ سلامتی موجودمان مسائلی را رعایت میکنیم. بدین نحو اولویت بندی میکنیم.
٣. پر حرفی نکنیم: برای اینکه قلب آرامی داشته باشیم، بایستی خروجیهای خود مخصوصا خروجیهای زبانیمان را کنترل کنیم چرا که این چرخه میچرخد و هر خروجی منجر به ورودی جدید میشود. اگر خروجیهای انسان از تعادل خارج باشد، همین عدم تعادل در ورودیها، در قلب نیز منعکس میشود.
۴. برای چه زنده ام؟ پاسخ دادن به این سوال و رسیدن به جوابی عقلانی، قلب را بسیار آرام میکند، چرا که قلب در مییابد فقط این جهان نیست که بایستی با تغییراتش در آن زندگی کرد، بلکه نیاز حقیقی انسان، اتصال به ثابتی در این عالم است که او را در تمام تغییرات حفظ میکند، رشد میدهد و به لقای خودش نائل میسازد.
۵. چگونه تشخیص دهم؟ یکی دیگر از مواردی که قلب را آرام میکند بر اساس معیار و میزان عمل کردن است. انسان وقتی مطمئن است که بر اساس ملاک و معیار عمل کرده و آن ملاک و معیار نیز درست و بر حق بوده است، قلبش آرام میشود. ولی اگر بر اساس دلبهخواه خود، دیگری یا جامعه عمل کند، دائما در عذاب، فشار، استرس و… است تا از اثرات کارش در امان بماند.
۶. چگونه با شایعات برخورد کنم؟ کافی است این سوال را از خود بپرسیم که این خبر منبعش چیست؟ باور کردن یا نکردنش چه راهی را در زندگی برایم باز میکند؟ آیا نیازهای من با این حرفها درست میشود؟ آیا اصلا توجه به این حرفها نیازی از من را برطرف میسازد؟ این ورودیهای ناسالم هر کدام تیری است بر قلب من که آرامش آن را از بین میبرد، چرا که خود از پایه و اساسی برخوردار نیست که وقتی وارد قلبم میشود، قلبم را متزلزل نسازد. پس بهتر است که اصلا وارد قلبم نکنم.
٧. چگونه دیگران را راهنمایی کنم؟ برای راهنمایی و کمک کردن به دیگران یکی از بهترین راهها متوجه ساختن آنها به نیاز حقیقی زنده بودنشان است. باور به آخرت و زندگی پس از مرگ، قلب را بسیار آرام میکند و انسان را از پرتگاهها و راههای انحرافی دور میسازد.
نگارش:مریم پسیان