سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۹:۱۸ق.ظ
::آخرین مطلب 2 ساعت پیش | افراد آنلاین: 35

سرزمين مادري، اي لار زيبا شهر من

در گرم گرم كوچه پس‌كوچه‌هاي خشتي و كاهگلي شهر قديم آنگاه كه با هر قدمت بوي خاك كوچه مشامت را مي‌نواخت و در خنكاي كوچه‌هاي تنگ  با ديوارهاي بلند كه…

در گرم گرم كوچه پس‌كوچه‌هاي خشتي و كاهگلي شهر قديم آنگاه كه با هر قدمت بوي خاك كوچه مشامت را مي‌نواخت و در خنكاي كوچه‌هاي تنگ  با ديوارهاي بلند كه سايه‌اش بر سرت بود اصالت لاري بودن را بر شانه‌هايت احساس مي‌كردي و در تاريكي فضاي سابات‌هاي كوتاه و نفس‌گير در وهمي  خيال‌انگيز غوطه‌ور  مي‌شدي تا نماي بادگيرهاي نقش‌دار بالاي حوض چاكده‌ها  چشمانت را ديگر گونه نوازش بدهد. درهاي چوبي بزرگ خانه‌ها با كلون‌هاي چوبي استوانه‌اي و دق‌الباب‌هاي دوگونه كه هر كدام مخصوص دستاني بود يكي نرم و لطيف و ديگري بزرگ و خشن.

سكوهاي بيرون در، محل استراحتگاه عابران خسته‌اي بود كه از كار روزانه باز مي‌گشتند و جسم خسته‌شان در انتظار همين  اقامتگاه مختصر له له ميز‌د. كوچه‌هاي باريك و بلند با هزاران خاطره كه در درونشان به يادگار ذخيره كرده بودند.

هفت‌دري‌ها، سه‌دري‌ها، پنج‌دري‌ها با درهاي چوبي، گنجه‌هاي ديواري، مهتابي، تن ابي، كفش كن رخ‌بو، ديوارهاي پرنقش آينه‌كاري شده، سقف‌هاي كنده‌كاري شده، سرداب‌هاي عميق و تاريك، پنجره‌هاي سردابه‌ها، قفل‌آويز درها و خيلي‌ چيزهاي باحال ديگر كه اكنون حتي ديگر نامش بر يادمان باقي نمانده و اكنون تنها ويرانه‌هاي بس زشتي به جاي مانده كه چشم را مي‌خراشد و دل را زخم مي‌كند و من هنوز غرق  اين امر مهم‌ام كه چرا بايد نماي شهرم  را در ديگر شهرها چون ابيانه، يزد و كاشان به فرزندم نشانش بدهم در حالي كه مي‌توانستم در شهر خودم پاسدار اصالت  و هويت لاري  بودنم باشم.

چه راحت ميراث  قديم شهرمان را به باد دادند و تلي از خاك و خاشاك به جاي گذاشتند كه….

فرزانه افتخار

نوشته شده در تاریخ:دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۶:۲۶ب.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین