بي بي در اين مطلب از حرف «ر» كه در كلمات و تركيبات لاري ذيل به حرف «ل» تبديل ميشه تعدادي رو به عنوان نمونه ذكر ميكند. بِلِز:بِريز (فعل امر از مصدر ريختن است)اُمْلِت:ريختم (اول شخص مفرد) ** لو:صورت، روي (متضاد زير) هم معني ميدهد. ** كَلكر، (ناشنوا به معني…
خونگو: خواهر كوچكتر *** دادا:خواهر بزرگتر *** بِراسو:برادر كوچكتر *** كاكا:برادر بزرگتر *** ننه بوآ:مادر بزرگ پدري *** ننه خالو:مادربزرگ مادري
كلمات ستارهدار با معني است لاتين معني كَسات* مَسات Kasat masat كاسه شَل* و پَل Shal o pall كسي را مورد ضرب و شتم قرار دادن و او را به اصطلاح له و لَورده كردن ميوه* تيوَه Miva tiva ميوه شَمَد* مَمَد Shamad mamad چادر و سرانداز زنانه لُك* و…
دس اشكسّهخانمي كه نوزاد شير خواره دارد و نميتواند مثل بقيه در انجام كارهاي خود يا ديگران، فعال باشد و عذرش موجه است. ** دس راسه:كسي كه اهل دزدي نيست و او را به پاكي ميشناسند. ** دس ناراس:كسي كه دزدي ميكند. ** دس خَسَّه:دست خسته، بهتر از دل خسته…
آهاي بيا كمپل(۱) … وقّهي دو شاهي(۲) كمپل… چارك سه شاهي كمپلبيبي ميگه هر وقت جارچي توي كوچه و محله رد ميشه و مدام يه چيزهايي رو جار ميزنه من هم به ياد جارچيهاي اون زمانهاي نه چندان دور ميافتم كه جارچي ها با اون صداي گرم و آشناشون چندتا…
اِشْپُتمات و مبهوت *** اِشنَكوسكسكه *** اَياسَهياد گذشته همراه با دريغ و افسوس *** بابِزنَكوپروانه كوچك صحرايي *** بُچْ خَنَهلبخند – تبسم *** بِرِشْكچينهدان مرغ *** پاگَهميرمعطل – گرفتار و پاي در بند *** پِتَكوخيلي كم و كوچك *** پُتوتُسكصدايي كه نماياندن سهولت سقوط شيئي به كار ميرود. *** تَي…
اِسپُل= طحال ** دُپَك دَدَه: هل دادن ** اِيْلَكوي: كمي ** چِندِكوئه: كمي اندكي ** بوم چاه: عمق چاه ** بَهكو: گوسفند به زبان بچهها ** جي جي بَهكو: شير گوسفند به زبان بچهها ** پيپَكو: سطلي از جنس حلبي ** تولَك: سبد كوچك بافته شده از الياف برگ خرما…
كلمات ستارهدار لاري با معني و بدون ستاره بيمعني است لاتين معاني فارسي تَت* و مَت Tat o mat سوسك لِچ* و پِچ Lech o pech مارمولك پير* و پَتال Pir o patalle پير و سالخورده كاچ* و ماچ Kach o mach لوچ كسي است چشم چپ است و انحراف…
يه روز به بيبي گفتم: چند وقت پيش در مورد دعاهاي معروف لاري تعدادي رو گفتي كه نوشتيم. حالا ميخوام در مورد چند نمونه از نفرينهاي لاري هم برامون بگي. بي بي كه اصلا دوست نداشت زبونش به نفرين باز بشه از اين كار طفره ميرفت و موضوع رو عوض…
*)بُخَنگو: اتاق كوچك روي پله سرداب*)زِرِ اَوِل: زير سقف*)بُنِ بُنَكو: بام سر پله*)سِدَيري: جليقه*)بَسْمَكو: سطل بزرگ مسي پايهدار كه در مجالس عروسي يا عزاداري سيدالشهدا در آن شربت درست ميكردند.*)بِئَتْ دَه: تخته بالاي آس دستي كه آن تخته سوراخي داشت كه دسته آس در آن قرار ميگرفت.*)كَبُلَه: تخته وسط آس…