– در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی اداره فرهنگ وا وقاف و صنایع مستظرفه در شهرستان لار تاسیس گردید در همان زمان لارستان دارای شش بخش به نام های بخش جویم – بخش جهرم – بخش بستک – بخش بندر لنگه – بخش گاوبندی و بخش حومه بوده است و کل…
کُتاب یا مکتب خانه جزء اماکن مقدسه و محل برآورده شدن حاجات به شمار میآمدمحل مکتب خانه مغازه، اتاق بزرگ یا خانهای بود که مکتب دارهای مرد یا مُلا های زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان میپرداختند و صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر…
در اين مغازه همه چيز پيدا ميشه؛ از عطر و ادكلون گرفته تا پيراهن و زيرپوش و شطرنج و توپ و تور و لوازم ماهيگيري و پستونك بچه و هزار چيز جور واجور ديگه. البته طريقه فروش اين همه چيز و گيج و منگ نشدن توي اونا، كار هر كسي…
رشتههاي نامرئي پيوند!نقل است پرندهاي بسيار زيبا به درگاه پادشاهي ميآورند.وي آن را همراه با قفسي زيباتر درباغي پر گل و قشنگتر از قفس جاي ميدهد. اما آواي جانسوز پرنده، پادشاه را به خشم آورد كه مگر جايي زيباتر از باغ ما پيدا ميشود كه اين پرنده چنان مينالد؟ سپس…
نشستم پاي صحبت بباجي، بباجي كه نميخواست عكس او را بگيرم و حتي اسم او را در هفتهنامه ميلاد به چاپ برسانم.بعد از احوالپرسي و نشستن پاي صحبت او با قوري چاي و استكان كمر باريك قديمي از من پذيرايي كرد. سن او را پرسيدم حدود ۹۵ سال داشت و…
پل نهتا، پلي بر روي رودخانهاي خشك كه فقط گاهگاهي صداي خروش سيلابش را ميتوان از آن شنيد. اين پل، تاريخ لار از سال ۱۳۱۹ به خاطر دارد.حوادثي تلخ و شيرين! از آن روزي كه سرهنگ سيفاله همّت فرماندار و شهردار لار، همتي كرد براي ساخت اين پل و اولين…
– اولین دبستان پسرانه با تعداد ۴۰ نفر دانش آموز در سال ۱۳۰۴ به همت سید محمود کشفی در شهر لار تاسیس گردید که مدیریت ا ین واحد آموزشی با کشفی بوده است . – اولین دبستان دخترانه بنام نسوان با ۲۵ نفر دانش آموز که بعدا به نام دبستان…
قسمت دوم شناسنامه برکه های لارستان بگو به زر بنویسند بر در و دیوارشناسنامه ی شهر من است آب انبارهمان که حاتم طایی صفت ببخشایدزلال قلب خودش را به مردمی دینداربه روی قلعه ی زیبای اژدها پیکرنشان برج حکایت ز نادر افشار ( شعر از هنرمند شهرمان عبدالرضا مفتوحی )…
فيلم شروع شد.صداي موسيقياش خواب را از سر ميپراند. بچهاي آن ته گريه ميكرد و مادرش سعي داشت او را آرام كند. كمي جلوتر، پسري جوان با موهايش ور ميرفت و آن طرفتر سربازي كلاهش را روي صورتش كشيده بود و نميدانم زير آن نسيم خنك كولر خوابش برده بود…
فيلم شروع شد.صداي موسيقياش خواب را از سر ميپراند. بچهاي آن ته گريه ميكرد و مادرش سعي داشت او را آرام كند. كمي جلوتر، پسري جوان با موهايش ور ميرفت و آن طرفتر سربازي كلاهش را روي صورتش كشيده بود و نميدانم زير آن نسيم خنك كولر…