پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲:۰۳ب.ظ
::آخرین مطلب 34 دقیقه پیش | افراد آنلاین: 7

محرم آشوغ، پرکار و متواضع

« شب عملیات بود. همه رزمندگان مشغول خواندن نماز و دعا شدیم. همان شب زیارت عاشورا خواندیم و همه بچه ها ضمن خواندن دعا، گریه می کردند. مُحرّم مدام مشغول…

« شب عملیات بود. همه رزمندگان مشغول خواندن نماز و دعا شدیم. همان شب زیارت عاشورا خواندیم و همه بچه ها ضمن خواندن دعا، گریه می کردند. مُحرّم مدام مشغول خواندن نماز و قرآن بود. چهره اش آنقدر نورانی شده بود که از صورتش نور می بارید. آن شب محَّرم خیلی گریه کرد. …

    نام: محرم
    نام خانوادگی: آشوغ
    نام پدر: نوازالله
    تاریخ تولد: ۱۳۴۱
    میزان تحصیلات: سوم دبیرستان
    تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۱/۱۲
    محل شهادت: رقابیه
    نام عملیات: فتح ا …

تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان تربیت به پایان برد و وارد مدرسه راهنمایی نامی شد. پس از آن در دبیرستان صحبت لاری مشغول به تحصیل شد. در این دوران همراه با دیگر اقشار مردم، در راهپیمایی ها شرکت می کرد. و از جمله کسانی بود که در سرنگون کردن مجسّمه شاه نقش مؤثر داشت.

« متواضع، خوش برخورد و فردی اجتماعی بود. با خانواده و همچنین کودکان رفتار حَسَنه ای داشت. همه وقت به مسجد   می رفت؛ در کلاسهای قرآن شرکت می کرد و اغلب اوقات فراغت سرکار می رفت. » (خاطرات خانواده)

در پایگاه شهید راستی فعالیت می کرد و همچنین واحد تبلیغات و تدارکات و عملیات بسیج را بر عهده داشت. تا سال سوم اقتصاد، تحصیلات خود را ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی، عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.

پس از گذراندن آموزش نظامی در جهرم به منطقه عملیاتی بستان اعزام شد. پس از بازگشت به لار عازم جبهه فاو شد.« هر بار پیروز به آغوش خانواده برمی­گشت. امّا روح بزرگ او راضی نمی شد و باز نیرویی او را به سوی جبهه می کشاند تا اینکه برای بار سوم عازم جبهه شد. » (خاطرات خانواده)

ashogh-mldl
پس از ۴ ماه حضور در جبهه رقابیه، در عملیات فتح المبین شرکت کرد. « شب عملیات بود. همه رزمندگان مشغول خواندن نماز و دعا شدیم. همان شب زیارت عاشورا خواندیم و همه بچه ها ضمن خواندن دعا، گریه می کردند. مُحرّم مدام مشغول خواندن نماز و قرآن بود. چهره اش آنقدر نورانی شده بود که از صورتش نور می بارید. آن شب محَّرم خیلی گریه کرد. او مسئول مهمّات و زخمی ها بود … قبل از طلوع آفتاب من و محرّم و هاشم خداشناس و سایر بچه ها به جایی که به تپه سبز معروف بود رفتیم. عملیات فتح المبین شروع شده بود.

خمپاره ها و رگبارهایی که عراقی ها بر سرمان می ریختند، آسمان را مثل روز روشن کرده بود. فرمانده یک نفر می خواست تا از پایین تپه مهمّات بیاورد. محرَّم خود را آماده نشان داد و این کار را کرد … هوا روشن شده بود. به منطقه ای که بعد از تپه سبز می گفتند رفتیم … وقتی اطرافمان را نگاه کردیم، دیدیم که عراقی ها  محاصره مان کرده اند. بعد از چند دقیقه دیدیم که هاشم خمپاره خورد و فقط این را به من گفت که : حلالم کن و شهید شد. بعد رفتیم که ببینم محرَّم کجاست. دیدم که بر روی تپه نشسته، مثل اینکه در خواب بود … صدایش کردم جواب نداد. وقتی دقت کردم دیدم که یک تیر به گلو و یک تیر به قلبش اصابت کرده. سرم را بر روی سینه اش گذاشتم، دیدم که قلبش نمی زند … » او در چهارم فروردین سال ۶۱  به سوی معبودش پر گشود.

« هر روز در گوشه و کنار دنیا، افراد روشنفکری پیدا می شوند که پی به حقانیت اسلامی برده و نور اسلام چنان قلب این جوانان را روشن کرده که توانسته اند حقایق اسلامی را بطور دقیق درک کنند همچنان که در کشور عزیزمان ایران دیدیم … فرزندان پاک سر به شورش بر می داشتند و در مظلومیت خویش فریاد می زدند و اسلام همچنان غریب بود تا اینکه طوفانی درگرفت و سیل خون بر درّه تا ریخ جاری شد و اسلام  محمّد (صلَّی الله علیه و ءاله) از کربلای سرخ، ایران را نشانه گرفت .

پیام من به ملت ایران این است که پشتیبان ولایت فقیه باشند و همواره به فرمان رهبر انقلاب،  امام خمینی (ره) باشند.»(نامه و وصیت نامه)

یادش گرامی باد

منبع: رایت المهدی

نوشته شده در تاریخ:دوشنبه ۰۳ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۷:۱۴ق.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین