پنج شنبه ۰۴ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۴:۲۹ب.ظ
::آخرین مطلب 50 دقیقه پیش | افراد آنلاین: 43

گفتگوی صمیمانه با یکی از پزشکان منطقه

میلاد لارستان – حميدرضا  پريدار: به ساعتم نگاه كردم. چيزي به ساعت ۹ شب نمانده بود. قراري داشتم با يك مرد. مردي كه حالا شده بود از جنس خودمان؛ گرم…

دکتر کریمی - پزشک لارستانیمیلاد لارستان – حميدرضا  پريدار: به ساعتم نگاه كردم. چيزي به ساعت ۹ شب نمانده بود. قراري داشتم با يك مرد. مردي كه حالا شده بود از جنس خودمان؛ گرم و صميمي.

خوشبختانه سر ساعت رسيدم. وارد مطب شدم اتاق انتظار خالي از مريض بود. منشي خوش اخلاق  و باحوصله تا مرا ديد از جايش بلند شد. سلام كرد و گفت: دكتر منتظر شماست و مرا به اتاق دكتر راهنمايي كرد.

دكتر با ديدن من سر از روي كتابش برداشت و با چهره آرام و آراسته با يك لبخند با من دست داد و حالم را پرسيد.

خسته نباشيدي گفتم و كنارش نشستم  و از اين كه آخر وقت مزاحمش شده بودم معذرت خواهي كردم.

دكتر مهرداد كريمي چند سالي است كه در اين  ديار گرم و تشنه، به اين مردم خونگرم و صميمي خدمت مي‌كند.

نگاه آرامَش، مرا نيز آرام مي‌كرد. آن لحظه بود كه دانستم چرا بيمارانش  اينقدر با او راحت و صميمي مي‌شوند حتي در اولين برخورد.

احساس خوبي داشتم.  يك احساس كاملاً دوستانه با او و شروع كردم به پرسيدن  چند سوالي كه هميشه يك خبرنگار با مخاطبش دارد.

و دكتر پاسخ داد:

«در ششمين روز از ارديبهشت ماه سال چهل و هشت در تهران به دنيا آمدم.

و همانجا دوران تحصيل خود را پشت سر گذاشته و دوران پزشكي عمومي خود را نيز در دانشگاه علوم پزشكي تهران گذراندم و دوره تخصصي مغز و اعصاب را در دانشگاه علوم پزشكي اهواز طي نمودم.

همچنين طرح دوره عمومي و تخصصي خود را در يكي از روستاهاي محروم استان مركزي و نهاوند همدان پشت سر گذاشتم و در مهرماه سال ۹۱ افتخار خدمت به مردم خوب و خونگرم منطقه لارستان بزرگ نصيب من گرديد كه اميدوارم با اين كار مقداري از دينم را به اين مرز و بوم عطا كرده باشم.»

دكتر خود را اينگونه معرفي نمود. خلاصه و مفيد، گفته‌هايي از روي صداقت و نه غرور كه هر شنونده‌اي را وامي‌داشت تا اگر دكتر بيشتر از خود بگويد را بشنود.

ولي دكتر به همين بسنده كرد و نگفت كه در طول اين سالها چگونه با خلق و خوي نيك خود بيماران را درمان كرده و آنها را به زندگي بهتر اميدوار ساخته است.

راستش مصاحبه من با دكتر كريمي بيشتر از آنجا نشأت گرفت كه مردم  و مراجعه‌كنندگانش از او ابراز رضايت مي‌كردند و اين بود كه مرا واداشت تا چهره به چهره با او به گفتگو بپردازم و دانستم كه بيمارانش بي‌راه نگفته‌اند.

فرصت را غنيمت شمردم و پرسيدم:‌مشكل عمده  مراجعه كنندگانش در منطقه چيست؟ و بيشتر از چه نوع بيماري رنج مي‌برند.

دكتر كريمي گفت: از بيماران متفاوتي كه در مطب پذيراي آنها هستم بيماران مبتلا به ms مي‌باشند. بيماراني كه در سنين عموماً بين ۲۰ تا ۴۰ سال قرار داشته كه نسبت به بيماري خودشان دغدغه‌هاي بسياري دارند. به خصوص از طرز رفتار  و برخورد اطرافيان و غريبه و آشنا با بيماري‌شان.

ولي نكته‌اي كه مي‌خواهم به آن بپردازم اين است كه بايد اذهان خود را از اين كه بيماري بدي دارند پاك كنند. افكاري كه فقط ايجاد استرس بيشتر و در نتيجه رشد بي‌مورد بيماري مي‌كند.

امروزه درمان هاي بسيار خوب و متفاوتي در خصوص اين بيماري وجود دارد كه در صورت درمان به موقع مي‌توان به طور كامل بر آن فائق آمد و براي رسيدن به اين هدف بايد خود بيمار و اطرافيانش به اين باور برسند كه اين بيماري هم مانند ساير بيماري‌ها مثل ديابت، فشار خون و… در صورت درمان صحيح مي‌تواند يك زندگي خوب و ايده‌آل مانند بقيه افراد جامعه برايشان به ارمغان بياورد.

دكتر كريمي تأكيد بر درمان صحيح كرد نه فقط بر لزوم مصرف دارو به طور درست كه تقويت روحيه خود بيمار و اطرافيانش را عاملي مهمتر بر درمان اين بيماري مي‌داند.

سوال ديگري پرسيدم و گفتم: شايد پرسش بسياري از خوانندگان نشريه باشد و گفتم: تأثير امواج تلفن همراه و دكل‌هاي نصب شده در نقاط مختلف شهر  بر روي افراد چگونه است؟

دكتر اين گونه پاسخ داد:

در مورد مسأله‌اي كه اين روزها زياد در مورد آن صحبت مي‌شود و شما نيز اشاره كرديد اثرات امواج تلفن همراه و عوارض آن بر بدن انسان است كه بايد گفت سازمان بهداشت جهاني از سالها پيش تحقيقاتي را بر روي اثرات اين امواج بر روي انسان شروع كرده است اما آنچه كه تا به امروز مشخص است و مي‌توان نتيجه‌گيري كرد اين است كه تاكنون اثر زيان‌باري مثل سرطان زايي به اثبات نرسيده ولي آنچه كه بايد مورد توجه قرار داد، عدم استفاده از تلفن همراه به مدت طولاني و تماس نزديك گوشي با بدن است. زيرا هر آنچه از حد بگذرد قطعاً اثرات منفي به دنبال خواهد داشت.

به ساعتم نگاه كردم هم‌صحبتي با انسان شريفي چون دكتر كريمي گذر زمان را از ياد مي‌برد. ديگر موقع رفتن بود. دكتر دستانش را به نشانه ادب به سوي من دراز كرد و من با گرمي آن را فشردم.

از مطب كه خارج مي‌شدم منشي هنوز نرفته بود. انگار منتظر بود تا به رسم احترام پس از رفتن من و دكتر كركره مطب را پايين بكشد.

لبخندي زدم و خداحافظي كردم.

و اين پايان گفتگوي من و دكتر مهرداد كريمي نبود.

 

نوشته شده در تاریخ:یکشنبه ۰۱ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۴:۳۴ب.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین