شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۴:۳۳ق.ظ
::آخرین مطلب 2 ساعت پیش | افراد آنلاین: 5

چند خاطره کوتاه و خواندنی از معلمان لارستانی

میلاد لارستان: به مناسبت بزرگداشت هفته معلم، خبرنگار میلاد لارستان به سراغ چند نفر از فرهنگیان این شهرستان رفته و به بازگویی خاطرات تلخ و شیرین آنها پرداخته است.

به مناسبت بزرگداشت هفته معلم، خبرنگار میلاد لارستان به سراغ چند نفر از فرهنگیان این شهرستان رفته و به بازگویی خاطرات تلخ و شیرین آنها پرداخته است.

شهرام صادق نژاد دبیر ادبیات متوسطه

از سال ۸۹ تا ۹۵ تدریس را رها کرده و مسئول معاونت آموزشی هنرستان کاردانش شهرقدیم لار شدم. خیلی از دانش آموزان آنجا اهل کارکردن بودند و اهل درس نبودند. بیشتر دانش آموزان ترکیب خانوادگی و اجتماعی پایینی داشتند اما دارای خانواده ای زحمتکش بودند.

یادم هست روزی یکی از دانش آموزان که نامش سجاد بود را دیدم که گوشه ی حیاط مدرسه در خودش فرو رفته است. رفتم جلو و به او گفتم که سجاد چه اتفاقی افتاده است؟ اشک از چشمان سجاد جاری شد و گفت: دلخور مادرم هستم که باید قلبش را عمل کنیم و پول کم داریم. من نیز دستی بر سرش کشیدم و گفتم که بلند شو خدا بزرگ است یه کاری میکنیم.

بالاخره با کمک بعضی همکاران و برادرم که در بانک کار میکرد توانستیم پول عمل را فراهم کنیم و پس از یک هفته که مادر سجاد عمل شد سجاد را سر حال دیدم که برق شادی در چشمانش موج میزد و انگار دنیا را به او داده بودند.

یک وقت دیگر یکی از بچه های مدرسه که یتیم هم بود با دایی خود شریک میشود و یک دستگاه بتن کن میخرند تا روی آن کار کنند به همین دلیل بعضی از روزها را غیبت میکرد و مدرسه نمی آمد. در این مواقع از من میخواست که به خانه آنها زنگ نزنم تا نفهمند که به مدرسه نیامده است ودارد کار میکند تا خرجی خود را در آورد.

راستش با دیدن ای نمونه از افراد در مدرسه از لحاظ روحی به هم میریختم و میخواستم از این هنرستان بروم ولی یک ندای درونی مرا مجاب میکرد که بمانم و خدمتی را در آنجا ارائه دهم و به دانش آموزان خدمت کنم. بقول سعدی ( عبادت بجز خدمت خلق نیست)

در آخر توصیه ی من به همکاران فرهنگی اسن است که فقط به فکر آموزش کتابی که بر عهده شما گذاشته شده نباشند و قبل از معلم بودن باید یک روانشناس باشید و عواطف و روحیه و فرهنگ های متفاوت را در نظر بگیرند و همه ی دانش آموزان را فرزندان خود بدانند و برای داشتن ایرانی آباد و ساختن انسانهایی با حد اعلای آنچه در قرآن کریم که انسان را خلیفه الهی دانسته است تلاش کنند. سعادت دنیا و آخرت ما در پرورش نسلی سالم، باایمان، آگاه و پویا از هر جهت است.

ابراهیم اخلاقی معاونت پرورشی دبیرستان صحبت لاری

سال اول خدمت  در سال آبان ماه ۶۴ بود که به سمت مربی پرورشی یکی از مدارس شهر لار منصوب شدم. همان روز اول در کنار یک درخت ایستاده بودم و فکر میکردم که باید چگونه با داش آموزن راهنمایی طی سال اول خدمتم رفتار کنم. در فکر خود بودم که یکدفعه یکی از معلمان به سرعت به داخل حیاط آمد و دانش آموزی هم برای زدن معلم به دنبال او در حرکت بود. از معلم دلیل این اتفاق را پرسیدم و گفت: دانش آموز از من میخواهد که نمره بیست به او بدهم و به همین دلیل قصد زدن مرا دارد.

من هم به آن دبیر گفتم که خب نمره بیست را به او بده و زمانی که آن دبیر قبول کرد این خبر را به آن دانش آموز مربوطه در اتاق مدیر دادم و وی با گریه بخاطر گرفتن نمره بیست از اتاق بیرون رفت.

این خاطره را گفتم تا به خاطره اصلی برسم. در واقع بچه های آن مدرسه از لحاظ خانوادگی و محله ای و هم از لحاظ اجتماعی از نظر عاطفی افرادی محروم بودند. من نیز در حالیکه تجربه پایینی داشتم بفکر حل این مشکل افتادم.

در ابتدا به فکر این افتادم که ببینم کمبودهای این افراد چیست. به این نتیجه رسیدم که از لحاظ ورزشی مدرسه ضعیف است در نتیجه سعی کردم وسایل ورزشی را برای بچه ها تهیه کنم. پس از آن کتابخانه ای در مدرسه دایر کردیم و حتی نمایشگاهی نیز با توجه به اینکه سالهای جنگ بود بر پا نمودیم.

با توجه به اینکه تاثیر این کارها را در دانش آموزان میدیدم با آنها همراه شده و حتی زمین فوتبال خاکی در پشت مدرسه راه اندازی نمودیم و با توجه به اینکه خودم فوتبال هم بلد نبودم اما آنها را همراهی میکردم.

در ادامه دیدم که مدرسه دارای درختان نارنج زیادی است. با اجازه مدیر مدرسه و با کمک آن دانش آموزان رب و عرق نارنج را درست کرده و با نام مدرسه به سمت جبهه میفرستادیم. بچه ها در این کار بسیار مشارکت داشتند و من نیز این تدارکات را با خود به سمت جبهه فرستادم.

بچه ها هر وقت که من به جبهه میرفتم با نامه از من میخواستند که برگردم و با آنها باشم. جالب اینکه پس از مدتی همان افرادی که در مدرسه شر بودند برای جبهه رفتن نام نویسی کردند.

زمانی که این افراد میخواستند در دبیرستان صحبت ثبت نام کنند بدلیل اینکه آوازه آنها به بدی پیچیده بود از آنها خواسته شد که ولی آنها جهت تعهد به مدرسه برود. آن چند نفر به نزد من آمدند و گفتند که شما ولی ما هستید و بیایید با مدرسه برای ثبت نام ما صحبت کنید و من نیز چنین کاری را انجام دادم. حالا از همان دانش آموزان افرادی متشخص تربیت شده اند که در اجتماع حضور دارند و هم اینک نیز به من لطف دارند.

در کل می خواهم به این نتیجه برسم که یک روانشناسی و اخلاق خوب باعث می شود که افراد عوض شوند. از معلمین محترم می خواهم که با اخلاق و رفتار خوب زمینه تربیت درست دانش آموزان را ایجاد نمایند.

علی فولادی معاونت پرورشی اداره آموزش و پرورش لارستان

در ابتدا هفته معلم را به معلمان عزیز تبریک میگویم.

خاطره من از اولین روزی است که در سر کلاس جهت معلمی حاضر شدم و مربوط به حدود سال۶۸ است که در یکی از مدارس منطقه یک تهران به عنوان کارورز باید به دانش آموزان درس میدادم.

زمانی که معرفی نامه خود را گرفتم به مدرسه ای در تهران رفته و معرفی نامه را به مدیریت مدرسه ارائه کردم. با توجه به اینکه رشته من هنر بود مدیر مدرسه از من خواست که درس خوشنویسی را بر عهده بگیرم. پس از اینکه با مدیر مدرسه در کلاس درس حاضر شدیم ایشان مرا بعنوان یکی از اساتید انجمن خوشنویسان ایران به دانش آموزان معرفی کرد در حالیکه آنروز تازه روز اول معلمی من بوده است و خود م هم از این معرفی جا خوردم.

من نیز کلاس کاری خود را حفظ کردم و از آنجا که بعنوان یکی از اساتید خوشنویسی معرفی شده بودم شروع به سخن گفتن در مورد خوشنویسی کردم. در ابتدا در مورد وسایل خوشنویسی گفتم. زمانی که به خصویات لیقه و دوات رسیدم با مشاهده دوات و لیقه یکی از دانش آموزان آن را برداشته و گفتم:  که اگر لیقه در دوات وجود نداته باشد باعث می شود که با کج شدن دوات مرکب از آن زیخته شود. در آن لحظه دوات را کج کرده و با کج کردن دوات مرکب به روی خودم ریخته شد و بچه ها به خنده افتادند. من نیز خود را نباخته و با زل زدن به بچه ها سعی کردم جو کلاس را حفظ کنم. در آن لحظه به ذهنم امد که به دانش آموزان بگویم: بچه ها اینجور هم نیست که هر چقدر بخواهید مرکب را در لیقه بریزید و باید به اندازه استفاده کرد. من نیز این کار را به عمد انجام دادم تا به شما بگویم این مطلب را آموزش دهم. از فردی که ته کلاس هم نشسته بود و بیشتر شیطنتمیکرد خواستم با کاغذ مرکب های ریخته شده را جمع کند و خوشبختانه با این حرف باعث شد تا پایان سال شخصیت من در مدرسه حفظ شود.

 رضا رحیمی مسئول آزمایشگاه و مدرس علوم

یکی از خاطراتی که از دوران معلمی به یاد دارم مربوط به سالی است که در یکی از مدارس راهنمایی علی اباد مشغول به خدمت بودم. دیواری در اطراف آن مدرسه قرار داشت که ارتفاع آن زیاد بلند نبود و نیمه کاره مانده بود.

من نیز دلیل این اتفاق را از دانش آموزان مدرسه پرسیدم. آنها نیز گفتند که زمانی یکی از دانش آموزا علی آباد تصادف میکند و به مرگ مغزی دچار می شود. خانواده آن دانش آموز نیز با اهدای اعضای فرزندشان موافقت کرده و قلب وی به فردی از جهرم اهدا میشود.

خانواده جهرمی نیز به پاس محبت خاواده جوان اهدا کننده که نام فرزندشان بهروز مردانگی بود مدرسه ای پنج کلاسه را در علی آباد احداث می کنند اما به خاطر کمبود بودجه دیگر اطراف آن نیمه کاره باقی میماند اما مدرسه اصلی بیاد آن مرحوم ساخته می شود. در کل تدریس در آن مدرسه بخاطر سادگی آن دارای یک صفای خاص بود.

عبدالرضا اسلام پناه معلم دبستان

امتحان فارسی گرفتم.درس درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران بود و من باب دلاوری های آریوبرزن پهلوان ایران بیت شعر “چو ایران نباشد تن من مباد،بدین بوم بر زنده یک تن مباد” فردوسی نقل شده بود.

سوال امتحانی دادم که شاعر این بیت کیست؟!یکی از دانش آموزان پاسخ داده بود اسکندر مقدونی!

روزی از زمستان در راهرو مدرسه شاهد مکالمه یک شاگرد کلاس سومی و معلم کلاس دوم بودم…

شاگرد :اجازه خانم شما معلم کلاس چندم هستید؟! معلم ما هستید؟!

معلم با کمال آرامش گفت :شما کلاس چندم هستی؟

شاگرد :دوم!

معلم :خب،یکم فکر کن ببین معلمت من هستم؟!

شاگرد در حالی که متحیر دست بر سرش میکشید گفت :نه اجازه!

و به سرعت از اونجا دور شد.

 حدود یک هفته مانده به روز معلم بود و ظاهراً بچه‌ها برنامه ای تدارک دیده بودن…یکی از شاگرد ها بلند شد و با لحنی متعجب گفت :اجازه، بچه‌ها میگن واس روز معلم میخوان کیک اینا بگيرن.چی میگن؟!

و همین حرف همانا و هجوم کل کلاس به سمت اون فرد جهت مجازات همانا…در حالی که من خودم رو به نشنیدن زده بودم…!شکرخدا به خیر گذشت!

نوشته شده در تاریخ:دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۸:۳۱ق.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین