تا زمانی که ابوالفضل در جبهه بود، با روحیه قوی و شادابش احساس دلتنگی نمی کردیم، ولی هنگامی که برای مرخصی به لار می آمد، دیگر لبخندی بر لبانمان نبود…….
تا زمانی که ابوالفضل در جبهه بود، با روحیه قوی و شادابش احساس دلتنگی نمی کردیم، ولی هنگامی که برای مرخصی به لار می آمد، دیگر لبخندی بر لبانمان نبود….
نام: ابوالفضل
نام خانوادگی: فروتن
نام پدر: احمد
تاریخ تولد: ۱۳۳۰
میزان تحصیلات: دیپلم
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۰۶/۲۷
محل شهادت: سوسنگرد
نام عملیات: پدافندی
ابوالفضل در شهرستان جهرم پا به عرصه حیات نهاد. دو سال بعد به همراه خانواده به لار آمد. تحصیلات خود را از دبستان مجتهدی آغاز نمود و از دانش آموزان ممتاز مدرسه بود. دوره راهنمایی را در مدرسه رازی با موفقیت پشت سر نهاد و وارد دبیرستان صحبت لاری شد. « در میان دبیران و دانش آموزان از احترام خاصی برخوردار بود و از همان سالهای اول دبیرستان، پیوسته به بحث و گفتگو در زمینه های اجتماعی و سیاسی می پرداخت. پس از پیروزی انقلاب یکی از بنیانگزاران بنیاد مستضعفین در شهرستان لار بود و با بقیه دوستانش با تلاش خستگی ناپذیر، یار و یاور مستضعفین بود. » (خانواده)
با معدل ۱۷ در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل شد. سال ۵۸ برای انجام خدمت سربازی به شیراز رفت و دوره آموزشی را در تیپ ۵۵ هوابرد گذراند. با شروع غائله کردستان، همراه با گردان عازم منطقه شد و پس از سرکوبی ضد انقلاب به شیراز بازگشت.
با آغاز جنگ تحمیلی، به هفت تپه اعزام شد. « دوستانش تعریف می کردند تا زمانی که ابوالفضل در جبهه بود، با روحیه قوی و شادابش احساس دلتنگی نمی کردیم، ولی هنگامی که برای مرخصی به لار می آمد، دیگر لبخندی بر لبانمان نبود. » (کریم فروتن ، برادر شهید)
مدتی بعد، برای پاکسازی به شهر سوسنگرد اعزام گردید. « شبی از شبها جهت شناسایی مقر بَعثیونِ عراقی، از کانالهایی که کنده بودیم عبور کردیم. ناگهان دیدیم که لوله تانکی به طرفمان نشانه رفته است. در همان لحظه مرگ را جلو چشمانمان دیدیم. نه اینکه خدای ناکرده از مرگ هراسی داشته باشم؛ نه، بلکه همیشه آرزویم این بود که اول چند نفری را قلع و قمع کنم، سپس خودم کشته شوم. ولی پس از اینکه به تانک نزدیک شدیم دیدیم که تانک نیست بلکه لوله آن است که بر روی خاکریز گذاشته اند. تا به خیال خود، رزمندگان اسلام را از تانکهای خود بترسانند ولی زهی خیال باطل.»(خاطرات شهید به نقل از برادرش کریم فروتن)
برای آخرین بار به مرخصی آمد. « می خواست به جبهه برگردد. به او گفتم دیگر به پایان خدمتت چیزی باقی نمانده، مواظب خودت باش. او در جواب گفت: می خواهم این بار کار را یکسره کنم و با خنده ادامه داد: تا به حال ما شهیدی نداده ایم. مگر چه می شود؟ غیر از مردن چیز دیگری که نیست و ما هم هراسی از آن نداریم. » (برادر شهید)
پس از بازگشت به جبهه در بیست و هفتم اردیبهشت سال ۶۰ در دهلاویه سوسنگرد به آرزویش رسید.
از شهید فروتن وصیت نامه ای به یادگار نمانده است. روحش شاد .