دامو(DAMMO) در زبان و ادبيات لارستان به معني «خاله» است كه مردم شهرستان خنج، بخش اوز،فيشور و توابع اين مناطق، خاله را «دامو» صدا ميزنند اما در مركز شهرستان لار و حومه آن خواهر مادر را همان خاله ميگويند.اما جالب اينجاست كه در بعضي موارد از جمله در اصطلاحات، ضربالمثلها،…
اَسِرِ پَرِهسرحال است و حوصله انجام كار دارد.*** شَه ورا، ني:سرحال نيست دل و دماغ و حوصله انجام كار را ندارد. (برعكس اصطلاح اسره پره)*** وَخو، ني:بيمار است بيحال و بيحوصله است. حال خودش را ندارد.*** شَز سِرَه اَبرا اَچِدايي:كنايه از زياد داشتن چيزي است.*** مَه گَردو، ثابت كِه:وقتي كه…
امروز ببينيم كلمه «درد» كه كوچك و بزرگ آن را حس كردهاند، چگونه در اصطلاحات و كنايات لاري ما، جا خوش كرده است!بيبي با ظرافت و حوصله خاصي تعدادي از اونا رو از بين اصطلاحات و كنايات لاري جدا و به شما معرفي كرده: درد خدا، شكر خدادردي كه از…
«دنيا» دنيا تَلافي خونهاِ.دنيا، تلافيخانه است.دنيا محل تلافي كردن خوبيها، بديها و قصاص است.***و دنيا پا نهادِش آخِرش رفت. به دنيا آمد و در پايان ناكام رفت.يعني كامي از دنيا نديد و در جواني از دنيا رفت.***دنيا دُمُش دِرازه (كنايه است)دنيا، دمش دراز است.كنايه از اين است كه به مرور…
دِل وَ دِلمردد بودن، ترديد داشتن در انجام كاري يا بيان حاجتي.*** دل بِچودل ضعفه داشتن همراه با هوس خوردن چيزي كه سيري انسان را بعد از غذا، تكميل كند.چيزي شبيه دسر امروزي. وقتي كه انسان غذايي بخورد ولي قانع نشود و براي تكميل آن متمايل به خوردنيهايي كه غذاي…
دُماغ (بيني) دماغش، خرمن بنارو پاك ناكن.… به شخص پرفيس و افاده ميگويند.*** دُماغ، تَوو مَدِه.دماغت را پيچ و تاب مده.با حركات بيني نارضايتي و ناراحتي خود را به ديگران نشان دادن.*** خيلي دُماغ اُشِه.(كنايه از افراد پرتكبر است)… خيلي پرافاده و پرتمنا است.*** آدم دُماغدارياِ.… آدم پرمدعا و پرتكبري…
گور (قبر) گور اَپَئه گور اَكَنِن وَسوئِه آباديدر مخالفت با تنهايي و انزواطلبي افراد گفته ميشود .يعني انسان بايد اجتماعي زندگي كند.*** گور و گور تَه تِك بِكِت (نفريني است)نفريني است براي افراد بد و شرور كه باعث آوارگي و بيخانماني ديگران شدهاند.يعني تو را از اين گور به آن…
بيبي در اين شماره به كلمه لو (صورت) اشاره ميكند كه چه كاربردهايي دارد.لو گُت… پررو معادل كسي كه با ديگري بدون رودربايستي حرف ميزند.معادل فارسي: رو كه نيست، سنگ پاي قزوينه.*** لو بُلَك … پررو*** لوش شو بُلده… كنايه از كمرويي شخص است.*** لو اُشني… روي آمدن را ندارد…
امروز بيبي در ادامه جايگاه و كاربرد قسمتهاي مختلف بدن در ضربالمثلها، اصطلاحات و كنايات لاري باز هم با شما سخن ميگويد. گُش (گوش) گُش شَه لوئِه مِخِه.گوش وايسادن.*** گُشُم كِرْم بِزِن (اصطلاحي است)… كنايه از وقتي است كه چيزي را نشنيده ولي طرف مقابل باور نكند.*** گُشْ مَه دِرا…
بيبي صفاتي را كه براي «دل» در دستور زبان لاري به كار برده شده به شما آموزش ميدهد كه البته تحقيق بيشتر براي ادامه اين كار را به شما علاقهمندان واگذار ميكند . دِل خَش:آدم دل خوش – دلشاددِل تِرَك:دلتنگ شدن بر اثر تنها ماندن زياد در خانه و يا…