*)و اما در لارستان : شهرستان باستانی وکهن لارستان که دارای تمدن وفرهنگی غنی وممتاز دوران خود بوده از قافله علم وعلم آموزی عقب نمانده است ومردم با تاسیس مکتب خانه های متعدد در شهر وروستا فرزندان خویش را با تعلیم وتربیت جدید که یک رسالت الهی به شمار می…
*)«ذرع لار» واحد اندازهگيري به جز زبان لاري و لهجههاي متنوعِ منشعب از آن و پول رايج «لار» نشاني ديگر از فرهنگ غني و خودكفا و جامعهاي انديشمند كه براي رفع حوايج خود و تسهيل در داد و ستد روزمره تلاش وافر نشان ميدادند واحد طول نيز به نام «ذرع…
– در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی اداره فرهنگ وا وقاف و صنایع مستظرفه در شهرستان لار تاسیس گردید در همان زمان لارستان دارای شش بخش به نام های بخش جویم – بخش جهرم – بخش بستک – بخش بندر لنگه – بخش گاوبندی و بخش حومه بوده است و کل…
کُتاب یا مکتب خانه جزء اماکن مقدسه و محل برآورده شدن حاجات به شمار میآمدمحل مکتب خانه مغازه، اتاق بزرگ یا خانهای بود که مکتب دارهای مرد یا مُلا های زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان میپرداختند و صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر…
رشتههاي نامرئي پيوند!نقل است پرندهاي بسيار زيبا به درگاه پادشاهي ميآورند.وي آن را همراه با قفسي زيباتر درباغي پر گل و قشنگتر از قفس جاي ميدهد. اما آواي جانسوز پرنده، پادشاه را به خشم آورد كه مگر جايي زيباتر از باغ ما پيدا ميشود كه اين پرنده چنان مينالد؟ سپس…
پل نهتا، پلي بر روي رودخانهاي خشك كه فقط گاهگاهي صداي خروش سيلابش را ميتوان از آن شنيد. اين پل، تاريخ لار از سال ۱۳۱۹ به خاطر دارد.حوادثي تلخ و شيرين! از آن روزي كه سرهنگ سيفاله همّت فرماندار و شهردار لار، همتي كرد براي ساخت اين پل و اولين…
– اولین دبستان پسرانه با تعداد ۴۰ نفر دانش آموز در سال ۱۳۰۴ به همت سید محمود کشفی در شهر لار تاسیس گردید که مدیریت ا ین واحد آموزشی با کشفی بوده است . – اولین دبستان دخترانه بنام نسوان با ۲۵ نفر دانش آموز که بعدا به نام دبستان…
قسمت دوم شناسنامه برکه های لارستان بگو به زر بنویسند بر در و دیوارشناسنامه ی شهر من است آب انبارهمان که حاتم طایی صفت ببخشایدزلال قلب خودش را به مردمی دینداربه روی قلعه ی زیبای اژدها پیکرنشان برج حکایت ز نادر افشار ( شعر از هنرمند شهرمان عبدالرضا مفتوحی )…
فيلم شروع شد.صداي موسيقياش خواب را از سر ميپراند. بچهاي آن ته گريه ميكرد و مادرش سعي داشت او را آرام كند. كمي جلوتر، پسري جوان با موهايش ور ميرفت و آن طرفتر سربازي كلاهش را روي صورتش كشيده بود و نميدانم زير آن نسيم خنك كولر خوابش برده بود…
فيلم شروع شد.صداي موسيقياش خواب را از سر ميپراند. بچهاي آن ته گريه ميكرد و مادرش سعي داشت او را آرام كند. كمي جلوتر، پسري جوان با موهايش ور ميرفت و آن طرفتر سربازي كلاهش را روي صورتش كشيده بود و نميدانم زير آن نسيم خنك كولر…