جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۷:۲۱ق.ظ
::آخرین مطلب 3 ساعت پیش | افراد آنلاین: 3

محمّد آرمون

در شهر بستک به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان مصطفویه همان شهر به پایان رساند. بعد از آن همراه با خانواده به لار آمدند.

در شهر بستک به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان مصطفویه همان شهر به پایان رساند. بعد از آن همراه با خانواده به لار آمدند.

شهید محمّد آرمون
نام: محمّد
نام خانوادگی: آرمون
نام پدر: اسلام
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
میزان تحصیلات: دوم راهنمائی
تاریخ شهادت: ۲۲/۱۰/۱۳۶۵
محل شهادت: شلمچه
نام عملیات: کربلای۵

در شهر بستک به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان مصطفویه همان شهر به پایان رساند. بعد از آن همراه با خانواده به لار آمدند. سال اول و دوم راهنمایی را در مدرسه فارابی لار گذراند و در همین سالها به علّت ناتوانی پدرش که کارگر ساده ای بیش نبود ترک تحصیل کرد و از آن پس به حِرفه برق کشی، لوله کشی و بنّایی پرداخت و چون از نظر بینایی مشکل داشت از انجام خدمت سربازی معاف شد.

shahidarmoon

« فردی با ایمان و متدین بود و همیشه در امور نیک و صفات پسندیده حتی سلام کردن به کوچکتر از خود، پیشی می گرفت و هیچ نشانی از غرور و تکبر در وجودش نبود. دیگران را به امر به معروف و نهی از منکر تشویق می کرد.» (خاطرات خانواده)

سال ۱۳۶۰ به عضویت بسیج در آمد و یکی از اعضاء فعال این نهاد بود. « در پایگاه شهید رزبان فردی پرکار بود و خوشروئی و برخورد نیکش زبانزد دیگر اعضاء پایگاه و بسیج بود. در جمع آوری کمکهای مردمی جهت جبهه های نبرد تلاش چشمگیری داشت. با هم به روستاهای منطقه لارستان می رفتیم و از طریق بلندگو و به کمک ائمّه جمعه و جماعات کمکهای نقدی و غیر نقدی را جمع آوری می نمودیم و به اتفاق هم به اهواز می بردیم. همّ و غم ایشان کمک رسانی به پیشرفت پایگاه و جبهه بود ولی باز هم ایشان را راضی نمی کرد و می گفت: دلم هوای حضور در جبهه در کنار رزمندگان کرده است. » (همرزم شهید،عبدالکریم ناطقی)

« روز عزیمت نَزدَم آمد و گفت: حالا که اجازه داده ای که به جبهه بروم دوست دارم خودتان لوازم سفر مرا مهیّا و لباسهایم را درون ساک مرتب کنید و من هم انجام دادم. سپس دستش را بر روی دوشم گذاشت و گفت: آفرین بر مادری که با دستان خود فرزندش را به میدان جنگ می فرستد تا در راه خدا مبارزه کند. بعد پیشانی من و پدرش را بوسیده و با روئی گشاده و خندان ما را ترک کرد. » (خاطرات خانواده)

« به اتفاق رزمندگان به مرزشلمچه اعزام شدیم و قبل از عزیمت در مقرّ گردان الفتح اهواز بودیم ایشان شور و شوق عجیبی داشت. محمّد که آماده می شد چند بارگفتم چشمانت نشان می دهد که شهید می شوی ایشان لبخند زد و بعد آماده حرکت شدیم» (همرزم شهید،عبدالکریم ناطقی)

و پس از ۴۵ روز حضور در جبهه شامگاه بیست و دوم دی ماه سال ۶۵ طی عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

« السلام علیک یا اباعبدلله، که بوی تربت کربلایت یک عطر عجیبی است که به مشام انسان می رسد. هیچ عطری به اندازه او معطر نیست. این قدر این خاک عزیز و محترم است که حدّی ندارد. انسان باید در برابرخدا خاضع و خاشع باشد. وقتی انسان در مقابل خداوند صورتش را به خاک می مالد چیزی عزیزتر و معتبرتر از آ ن نیست مخصوصاً خاک جائی که نزدیک به کربلاست، خاکی که متصل به کربلاست. چون خداوند هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) مناجات می نمود و صورتش را به خاک می مالید و مرتب تضرّع می کرد و خوشش می آمد. »

نوشته شده در تاریخ:دوشنبه ۰۹ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۴ق.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین