شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۰ق.ظ
::آخرین مطلب 3 ساعت پیش | افراد آنلاین: 2

شهید امانت و عشق به نماز

محمدصادق گفت: تا من نماز نخوانم نمی روم. چون وسایلش را با عجله جمع کرده بودم، ناگهان متوجه شدم که مهر و تسبیح وی جا مانده. سراسیمه خود را به…

محمدصادق گفت: تا من نماز نخوانم نمی روم. چون وسایلش را با عجله جمع کرده بودم، ناگهان متوجه شدم که مهر و تسبیح وی جا مانده. سراسیمه خود را به کاروان رساندم. محمّد صادق گفت: اگر مهر و تسبیح مرا نمی آوردی من خودم بر می گشتم. در راه پدرم را که از مسجد برمی گشت، ملاقات کرده بود. پدرم گفته بود: تو هنوز کوچکی که به جبهه بروی؟ اما او جواب داده بود: ما کوچکتر می رویم که بزرگترها یاد بگیرند.

شهید محمّد صادق امانت
نام: محمّد صادق
نام خانوادگی: امانت
نام پدر: شیخ غلامرضا
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
میزان تحصیلات: اول دبیرستان
تاریخ شهادت: ۰۵/۰۷/۱۳۶۰
محل شهادت: آبادان
نام عملیات: پدافند

محمّد صادق تحصیلات دوره ابتدایی را در مدرسه عطائی گذراند. پس از آن وارد مدرسه راهنمایی امیرکبیر شد. این دوران مصادف با اوجگیری انقلاب بود. « چون برادرش در شیراز درس می خواند، از او می خواست که کتاب و نوارهای مذهبی برایش بیاورد. در کلیّه راهپیمائی ها با شور و اشتیاق فراوانی شرکت می کرد و همراه برادر و دوستانش مشغول نوشتن پلاکارد و پخش عکسهای امام خمینی(ره) بودند. محمد صادق تعریف می کرد؛ در اولین راهپیمایی که در لار برپا شد، هنگامی که گازهای اشک آور به طرف مردم پرتاب می شد، یکی از گازها جلو من افتاد و من قبل از اینکه منفجر شود آن را به طرف خودشان پرتاب کردم. » (خواهر شهید)

پس از انقلاب نیز به فعالیت اجتماعی خود ادامه داد. « … برای ریاست جمهوری آقای رجائی تبلیغ می کرد و از اینکه موفق به رأی دادن به ایشان شده بود آنقدر خوشحال بود که عدّه ای او را مسخره می کردند و می گفتند: مگر با رجائی اقوام هستی؟ بسیار خوشرو بود و با کوچکتر و بزرگتر از خود دوست می شد و هیچ وقت متکبّر نبود. » (خواهر شهید).

با اتمام دوران راهنمایی وارد دبیرستان شهید مطهری شد. پس از پایان سال اول دبیرستان به سمت شغل آزاد رفت « با پولی که بدست می آورد، به شهرهای شیراز و تهران و مشهد مسافرت می کرد. یکی از مسافرتهای او به تهران مصادف بود با حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و یارانش که محمد صادق در تشییع جنازه شرکت می کند.»

shahid amanat

آخرین بار به مشهد مقدس مسافرت می کند و پس از بازگشت در بسیج ثبت نام می کند. «تمام سوغاتی هایی که آورده بود بین اعضای خانواده تقسیم نمود و روز بعد در بسیج ثبت نام کرد. ساعت هفت شب با عجله وسایل سفرش را آماده کردم. برادرم می خواست او را به سپاه ببرد تا عازم شود اما محمدصادق گفت: تا من نماز نخوانم نمی روم. چون وسایلش را با عجله جمع کرده بودم، ناگهان متوجه شدم که مهر و تسبیح وی جا مانده. سراسیمه خود را به کاروان رساندم. محمّد صادق گفت: اگر مهر و تسبیح مرا نمی آوردی من خودم بر می گشتم. در راه پدرم را که از مسجد برمی گشت، ملاقات کرده بود. پدرم گفته بود: تو هنوز کوچکی که به جبهه بروی؟ اما او جواب داده بود: ما کوچکتر می رویم که بزرگترها یاد بگیرند. »

در پنجم مهرماه سال ۶۰ طی عملیات ثامن الائمّه جهت شکست حصر آبادان به خیل عظیم شهدا پیوست.

« … پدر و مادر عزیز: اگر من شهید شدم در راه خداست. ناراحت نباشید چون شهادت هم برای شما افتخار و هم برای من سعادت است و من با شهید شدن و با خون خود درخت اسلام را تا اندازه ای آبیاری می کنم …پیامم به ملّت ایران این است که همواره پشتیبان اسلام و امام باشید و فرزندان خود را برای اسلام و قرآن و راه امام حسین (علیه السلام) و یارانش تربیت کنید. »(نامه و وصیت نامه )

منبع: رایت المهدی(عج)

نوشته شده در تاریخ:پنج شنبه ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۸:۲۶ق.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین