(حروف الف)اِشْپُت: مبهوت و متعجب – وحشت زدهاِشكَت: غار كوه –مغاره كوهاِشكِل : مشكل – گره كاراَخ و پَخ: آب دهان و بينياَدِل شُلال بُدِه: حرف ناراحت كنندهاي كه بر انسان گران آيد حرفي از كسي به دل گرفتن.اُزُوزو:جوجه تيغياَشو: موجودي خيالي است به هنگام خواب بر روي سينه شخص مينشيند…
بچ نادون، لِك اَبي!معني ظاهري: بچه نادان، لگد مياندازد.حركات و رفتار نامتعارف كودك از روي ناداني است. *** بِچْ، وَ چَش خوار و دِل دوس!بچه با چشم خوار با دل دوست.با بچهات طوري رفتار كن كه ضمن اين كه او را دوست ميداري، اشتباهات او را هم ناديده نگيري و…
ياد اون روزها به خير كه پيرمرد خاركن و هيزم فروش جار ميزدند: آي پچا …. آي پَچا ….! خونة بيبي يه دالون باريك و درازي داره كه سمت راست اون يه اتاق كوچكي است با يه در چوبي رنگ و رو رفتهي قديمي كه چفت و زنجير بالاي در…
(پمه پيرزن حالا نَم اُشْكَشِدِه) اَگو يك وَختي سيل خَيلي گُتي اُند و اَمه شهر آو اُشبو و بُري خونَيا اُشتُنبنا از ميون ايهمَه خونه تَهنا خونه يك پيرزني و خواس خدا خراب نبوئِس . مردم كه هَمَشو دَر و در بوسُنِن مات واموندِن كه چواِ خونه پيرزن نِه تُمبِده….
يك «نو» بُخو، صد «نو» صدقه خُت آدِه!يك نان بخور، صدتا نان براي خودت صدقه بده. يعني به شكرانه خطري كه از تو رفع شد ( و چيزهايي شبيه به اين) خدا را شكر كن كه سالمي و به آن مصيبت گرفتار نشدي. *** «نون» خُم بخورِم، عيش دلملك برقصِم؟…
چيزي به اذان مغرب نمونده بود. بيبي داشت خودشو براي رفتن به مسجد محل و خوندن نماز جماعت آماده ميكرد. آستينها رو بالا زده بود و لب حوض قديمي وسط حياط خونهاش نشسته بود و وضو ميگرفت. توي حوض، چند تا ماهي زرنگ و به قول بيبي خونه زاد با…
كاه گَنَه اَباد مَدِهخاطرات تلخ گذشته را يادآوري كردن. *** پا مَز وَر بو وانا چِلّه مَز كَمو واناتكبر و افاده به خرج دادن. *** اَز كاه ماشَك سبكتر بوئِسآبرويش رفت. *** سِر دَس گيرُم مَبَشمانع كارم مباش *** اَبو وَيس، چَش زير بُكُنهنگام دعوا جاي سلام و عليك را…
كاه گَنَه اَباد مَدِهخاطرات تلخ گذشته را يادآوري كردن. *** پا مَز وَر بو وانا چِلّه مَز كَمو واناتكبر و افاده به خرج دادن. *** اَز كاه ماشَك سبكتر بوئِسآبرويش رفت. *** سِر دَس گيرُم مَبَشمانع كارم مباش *** اَبو وَيس، چَش زير بُكُنهنگام دعوا جاي سلام…
*)گِليمحل انبار كردن گندم و جو بوده است. وسيلهاي خمره مانند، حدوداً به ارتفاع ۲ متر و قطر يك متر، كه براي ساخت آن: گِل و كاه را با هم مخلوط كرده و اين مخلوط را به شكل استوانهاي با طول ۴۰ سانتيمتر در ميآوردند و با كنار هم گذاشتن…
دُلاخشلواري كسيه مانند و گشاد كه در قديم، خانم ها پايين تنه خود را با دامن پيراهن و لباس در آن جا ميدادند(چاقچور) *** دارچَكُلبازي الك دولك. *** تَكَل تَكَلولحظه به لحظه. *** بَل تَه بُشْكخاك بر سرت جملهاي براي اهانت و تحقير اشخاص. *** گُلَتسبدي كه از شاخههاي درخت…