بباجی از محلات لار قبل از زلزله ۱۳۳۹ ه- ش که معروف می باشد چنین تعریف می کند. جالب است که بدانید تمام محلات نشانه های مشترک داشته اند: الف :برکه ای بود که معروف به همان محله بود .ب : یک حمام عمومی نیز در هر محله ای بود…
بباجی در ماه محرم وصفر بعد از اینکه از سینه زنی قدیم لارستان و سردستگه ها و محل ختم برای ما تعریف کرده بود از یک موضوع دیگر برایمان می گوید و آن پخت امام حسین ( ع ) است که اظهار می کند کار مناسبی است ولی متاسفانه مدتی…
چشمانش بسته بود . نفسهاي آخرش را ميكشيد . دستانش به سردي مي گراييد و به رخسارش رنگي نمانده بود. مادر قرآن ميخواند . پدر ذكر ميگفت و من نگاهش ميكردم. ظهر بود ، ظهر روز عاشورا . نوايي بلند شد : بسته ام نذر كه عمري ز غمت گريه…
چشمهايي پر از اشك، دلي پرخون و دستاني لرزان داشت. دستش اگر ميلرزيد نه به خاطر جسم ناتوانش بود او ديگر نميتوانست مثل هر سال، براي حسين سينه بزند. بباجي را ميگويم،او سردستهي سينهزنان محلهمان بود وقتي سوار بر صندلي چرخدارش ميكردم و وسط دسته سينهزنان آرام،آرام ميبردمش دلش ميگرفت…
صدای یا حسین یا حسین بچه ها از زیر کُنار مسجد علی واقع در کوی گاله از یک طرف شهر واز طرف دیگر از کِنار برکه آرد فروشان طنین انداز این است که سینه زن حیدری ونعمتی به راه افتاده است . بباجی نگران این است که دو دسته بزرگ…
بباجی در این هفته از زیباترین و با نظم ترین سینه زنی برایمان تعریف میکند . او اصرار دارد همانطور که امام خمینی ( ره ) فرمود باید سینه زنی سنتی در تمامی نقاط حفظ شود، سینه زنی سنتی لاري که در نوع خود بی نظیر است، به نحو مطلوب…
بهباجی این هفته از وسایل ساده وقدیمی برایمان تعریف می کند که مردم قدیم با چه مشقت و زحمتی زندگی خود را اداره می کردند . نه از برق خبری بود نه از آب و گاز و نه وسایل های مدرن امروزی! این وسیله ساده در اکثر خانه های قدیمی…
زمانی که از بهباجی نسبت به این مکان وبنایی که در ایران بی نظیر است سئوال میکنیم می گوید فکر کنم فقط در منطقه لارستان این بنا یافت می شود. ولی ذهن ما به شهر های یزد و کاشان هم خطور می کند که شاید در این شهرها هم این…
بباجی نسبت به سادات ارادت خاصی دارد او می گوید که نوادگان امامان معصوم در منطقه لارستان هستند که اگر در شهر های دیگر بودند به عنوان زیارتگاه بزرگ مورد استقبال قرار می گرفتند . یکی از این امام زاده ها که قدمت زیادی دارد و از سادات بزرگ محسوب…
بهباجي نسبت به فارسي صحبت كردن بچه ها خيلي حساسه . اون ميگه : نميدونم دليل اين كارتون چيه ؟ ميگم: ميخوايم با اين كار درست حرف زدن به بچه ها ياد بديم تا در مدرسه با مشكلي مواجه نشن . ميگه: اينا همش بهانه است مگه ما با پدر…