در گرماي مرداد و در استخر عطائي تن به آب زده بوديم كه در كنار خود يك همكار قديمي و دوست خوري ديدم و به او پيشنهاد ساخت يك استخر…
در گرماي مرداد و در استخر عطائي تن به آب زده بوديم كه در كنار خود يك همكار قديمي و دوست خوري ديدم و به او پيشنهاد ساخت يك استخر مدرن در خور دادم. جناب سدرهنشين از راه رسيد و اعلام نمود من مشاوره انجام اين پروژه را كامل و رايگان در خدمتم. در ادامه، اين بحث را به يكي از
سرمايهگذاران خوري رساندم. او با گله و اندوه گفت پروژهاي دارم جهت ساخت يك سالن مجلل پذيرايي در خور اما از دست شهرداري و بروكراسي موجود ذله شدهام و راه به جايي ندارم. متعجب و شگفتزده شدم كه چرا طرحي كه بايد حمايت و تشويق و استقبال شود گرفتار چم و خم اداري ميشود؟! و راه براي ساير سرمايهگذاران هم بسته ميماند!
اين گذشت، تا اينكه يكي از خواهران فرهيخته در يك گروه مجازي آه و نالهاش را از دست شهرداري در لار بلند كرد و جالب اين كه يكصدا و يكنوا، دوستان او را تأييد كردند. او نيز از گير كردن چرخه كار يك پرونده كوچك آه و افسوسها داشت.
اين دو نمونه و نمونههاي ديگر مرا به فكر فرو برد. من شهردار محترم خور را نميشناسم اما ميدانم هيچ شهرداري نيست كه نخواهد شهرش آباد بشود و حوزه كارياش رونق بگيرد اما شهردار لار را كاملاً ميشناسم انساني شريف، متواضع، دلسوز، دست پاك و پرتلاش ولي چرا در محيط اداري آنان كار پيش نميرود معضلي است كه بايد پي گرفته شود و كاركنان نهاد شهرداري هم بايد كار كنند تا شهرداري خراب نشود هرچه پروندهها در شهرداري زودتر به سامان برسد و امور زودتر فيصله يابد چرخه ساخت و ساز و درآمد و آبادي بيشتر ميشود و كيست كه در آمد شهرداري و آبادي شهر را دوست نداشته باشد؟!…
بايد فكري كرد. كار گروهي در جهت تسهيل كار مردم در شهرداريها راه انداخت، ميان برها را پيدا كرد تا بيشتر از اين، اين نهاد مردمي خراب نشود.
بنده اين نوشته را صد در صد از سر صدق و دلسوزي نگاشتم و اميدوارم شوراي شهر هم در اين قضيه ورود پيدا كند و «كار گروه تسهيل كار مردم در شهرداري» تأسيس نمايد و هفتهاي يك سنگ از سر راه بردارد تا به ياري خدا شهر آباد، مردم راضي و شهرداري نيز به خانه اميد مردم تبديل شود.
انشاءا…
محمد زارع